۹۱۱.رسول خدا صلىاللهعليهوآله : شريعت ، گفتههاى من است و طريقت ، كردههايم ۱ و حقيقت ، احوالم و معرفت ، سرمايهام و عقل ، اساس دينم و دوستى ، بنيادم و شوق ، مركبم .
۹۱۲.امام على عليهالسلامـ در نيايشش ـ: بارالها! به عزّت و جلالت سوگند كه چنان تو را دوست دارم كه شيرينى آن ، در دلم استوار گشته است . هرگز جانهاى كسانى كه تو را به يگانگى مىپرستند، به اين باور نمىرسند كه تو دوستانت را دشمن مىدارى.
۹۱۳.امام على عليهالسلامـ در دعايش ـ: بارالها! پروردگارا! سرور و مولاى من! از چه چيز به تو شكايت برم و براى كداميك از آنها بمويم و بگريم ؟ براى عذاب دردناك و سختى آن ؟ يا براى طولانى بودن كيفر (مجازات) و مدّت آن ؟ پس اگر مرا براى كيفرها در كنار دشمنانت بگذارى و مرا با كيفرديدگانت گِردآورى و ميان من و اوليا و دوستانت جدايى بيندازى ـ اى اله و سرور و مولا و پروردگارم! ـ ، گيرم كه بر عذابت صبر كردم ؛ چگونه بر فراقت صبر كنم ؟!
۹۱۴.امام حسين عليهالسلامـ در دعايش ـ: اين تويى كه اغيار را از دلهاى دوستانت زدودى تا آن كه جز تو را دوست نداشتند . . . آن كه تو را از دست داد ، چه به دست آورد ؟ و آن كه تو را يافت ، چه از دست داد ؟ آن كه جز تو را به جاى تو پذيرفت ، زيان كرد .
۹۱۵.امام حسين عليهالسلامـ در دعايش ـ: چشمى كه تو را نگران خود نبيند ، كور باد ! تجارت بندهاى كه برايش از دوستىات بهرهاى قرار ندادهاى ، زيانبار باد!