طرفه هاي پور طاووس - صفحه 179

و امام منصوص را در عقيده به توحيد و نبوّت, قاصر و يا مقصّر مى شمارد. سپس شمارى از ادلّه نقلى امامت و خلافت امام على(ع) را خاطرنشان مى كند و براى تفصيل و توضيحِ بيشتر, خواننده را به الطرائف فى مذاهب الطّوائف ـ كه نگاشته خود اوست; ولى به خاطر پوشيده داشتن آن, در اين مقدّمه اظهار نمى كند ـ, راه مى نماياند.
ابن طاووس, در خاتمه نيز با همين مهارتِ متكلّمانه, به مُحاجّه با ترديد افكنان و ترديد پيشگان مى پردازد. او در سى و سه طُرفه, اخبارى چند, همه دلالت كننده بر وصايت و خلافت اميرمؤمنان آورده است و اينك, به دفع شبهه اى مى پردازد كه امكان دارد گروهى از سرِ جهل يا تجاهل, به ميان آورند.
شبهه اين است كه: «چگونه ممكن است پس از اين همه تصريح و وصيّت و روشنگرى در مورد خلافت اميرمؤمنان, كسانى با آن مخالفت كنند؟!». ابن طاووس, بدين شُبهه چنين پاسخ مى گويد: حضرت محمّد(ص), پيامبر خدا بود و به تصريح خداوند, در تورات و انجيل, مذكور و منصوص بود. با اين همه, يهود و نصارا اين نص را پوشيده داشتند و به انكار آگاهانه نبوّت او پرداختند. پس اين گونه انكار و مخالفت, چندان دور از ذهن نيست; آن هم در جايى كه تعداد يهود و نصاراى انكارگر پيامبر, از تعداد منكران خلافت اميرمؤمنان على(ع) بيشتر بود.
همچنين, همه اهل اسلام, روايت مى كنند كه پيامبر(ص) فرمود:
ستفترق أمّتى ثلاثاً و سبعين فرقةً; فرقةٌ واحدةٌ ناجيةٌ, و اثنتان و سبعون فى النّار. ۱
زودا كه امّت من, به هفتاد و سه فرقه شوند: يك فرقه, رستگار است و هفتاد و دو فرقه, در دوزخ اند.
پس هرگاه خدا و پيامبرش و مسلمانانْ گواهى دهند كه از هفتاد و سه فرقه, تنها يك فرقه اهل نجات است, اين, گواهى صريحى است بر آن كه بيشتر مسلمانان در گمراهى اند; و آن گاه به ناگزير بايد پيامبر(ص), حجّت را بر همه اين فرقه هاى گمراه, تمام كرده باشد. اين گمراهى,

1.كنزالعمّال, ج۱, ص۲۱۱(ح۱۰۶۱); ج۳, ص۶۴۷(ح۸۳۱۹); و… .

صفحه از 187