شايسته است كه علمش را از پيغمبر(ص) و امام(ع) فراگيرد; چون او در آغاز فراگيرى علمى كه غذاى روح اوست, همانند كودك است, و آن دو (پيامبر و امام) به منزله پدر و مادرند. پس همان گونه كه فرزند را نسزد كه خوراك خويش را از غير پدر و مادر, به اسباب مختلف, چون دريوزگى و همانند آن كسب كند, همچنين مسلمان شيعه را نسزد كه علم خويش را از غير كتاب الهى و عترت, فرا گيرد. چنان كه پيامبر(ص) فرمود: من براى شما دو چيز گران بها را پس از خود مى گذارم: كتاب الهى و عترتم. ۱
ج ـ نقل به معنا در حديث
يكى از موضوعات مهم ديگرى كه در شرح اُصول الكافى ملاصدرا به چشم مى خورد, بحث درباره مسئله اساسى نقل به معناست.ترديدى نيست كه حفظ لفظ حديث, همانند حفظ لفظ قرآن, تعبّدى نيست و در هيچ موردى با صراحت, عنوان نشده است كه اصحاب پيامبر(ص) يا ائمه(ع) , موظّف بودند عين الفاظ و عبارات معصومان را همانند آيات قرآن, حفظ كنند و به تعبير علامه مجلسى: معلوم است كه اصحاب پيامبر(ص) يا امام(ع), تمامى آنچه را كه آن ذوات مقدّس مى فرمودند, بلافاصله پس از شنيدن نمى نوشتند و بعيد است بپذيريم كه همه الفاظ و سخنان معصومان(ع) را عيناً و دقيقاً حفظ مى كردند, خصوصاً احاديثى را كه طولانى بود. ۲ البته اگر چنين مى شد و الفاظ و عبارات احاديث نيز عيناً نوشته و حفظ مى شد, از بسيارى از انحرافات دوران هاى بعدى و مسائل ديگرى كه بر سر حديث آمد, نظير پديده شوم جعل حديث و يا اختلاف و تضاد هاى موجود در بين پاره اى از احاديث, جلوگيرى مى شد; ولى واقعيت اين است كه آنچه رخ داد, برخلاف چنين خواست و آرزويى است و تقريباً تمامى احاديث, بجز اندكى, نقل به معنا شده است; ولى با اين همه, در جواز يا عدم جواز نقل به معنا, برخى اختلاف نظر هايى پديد
1.ترجمه شرح اصول كافى, ج۲, ص ۲۴۱ - ۲۴۲.
2.بحارالأنوار, ج۲, ص ۱۶۴.