باشد. يك منظور هم اين است كه ولو اين كه تدوين به صورت كتاب نباشد, بلكه نوعى جمع آورى باشد كه مايه حفظ حديث مى شود. وقتى به تاريخ نگاه مى كنيم, مى بينيم كه حدود يكصد سال (40 ـ 130ق) در ميان اهل سنّت, نه تنها نوشتن و تدوين, بلكه نقل حديث هم تا زمان عمر بن عبدالعزيز ممنوع بود. قراين و شواهد نشان مى دهد كه حتى در زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز هم نقل حديث, آزاد نبوده است; بلكه در زمان امام مالك و بعد از روى كارآمدن خلفاى عباسى, منع نقل و روايت حديث, برداشته شده است. ما وقتى مى گوييم تدوين حديثْ فاسد شده است, يعنى از زمان صدور حديث كه زمان پيغمبر بوده تا زمان كتابت و يا اجازه نقل, حدّاقل صدسال فاصله افتاده است. در اين صد سال كه نه حديث نقل شده و نه روى كاغذ آمده, چه بلايى بر سرش مى آيد. پس در فاصله تنها لازم نيست از نظر كتابت و زمان تأليف فاصله باشد, همان كه نقل ممنوع شد, اين فاصله به وجود آمد; امّا در ميان شيعه اين طور نبوده است. ما مى دانيم كه امير المؤمنين (ع), از جمله كسانى بود كه ديگران را به نقل و كتابت حديث, تشويق مى كرد. بنده در فصل نامه علوم حديث مقاله اى نوشته ام كه عنوانش اين است: «صحيفه اميرمؤمنان, قديم ترين سند حديثى». ۱ يعنى هم سنّى و هم شيعه, اوّلين منبع حديثى را همان صحيفه مى دانند. بعضى نقل مى كنند كه اين صحيفه, «كانَ فى قَراب سيفه» بوده است. ۲ يك معناى «قراب», غلاف شمشير است و معناى ديگر آن, انبانى است از پوست كه وسايل مسافران, از جمله شمشير در آن گذاشته مى شده است. وقتى امام باقر(ع) به اين صحيفه مراجعه كرد, راوى مى گويد امام باقر(ع) صحيفه اى را آورد, مانند ران شتر; يعنى يك چيز درهم پيچيده و بزرگ بود. درباره امام حسن مجتبى(ع) به اين نكته توجّه نشده است كه آن بزرگوار در دورانى كه نتوانست خلافت را در دست گيرد, يكى از خدمات ايشان عبارت بود از تشويق بر نوشتن و نقل حديث. لذا مسئله نقل حديث ادامه داشته
1.علوم حديث, ش ۳, ص ۴۱ ـ ۶۰.
2.صحيح مسلم, ح ۱۹۷۸ (كتاب الأضاحى, باب تحريم الذبح لغير الله).