حديثى كه در الكافى وجود دارد,حكمى يا فتوايى بدهيم, بايد بررسى كنيم; ولى جامعه اهل سنّت مى گويد: «كلّ ما فى الصحيح صحيحٌ».
نكته ديگر اين كه انصافاً احاديث صحيح فراوان ديگرى بوده است كه صحيح البخارى نقل نكرده است. حاكم در مستدرك الصحيحين (كه حجمش چند برابر صحيح بخارى و مسلم است», برخى از اين احاديث را آورده است. او خود مى گويد: روايات مستدرك, بنابر شروط شيخين: بخارى و مسلم, صحيح اند كه من استدراك كردم و نقل كردم. چرا بخارى اين حديث ها را كه به عقيده خودش و طبق روال علمى خودش صحيح بوده, نقل نكرده است؟ البته بعدها به دليل برخى احاديثى كه نقل كرده است, گفتند كه علوى است, يعنى شيعى است. ابن ابى الحديد را هم با اين كه متعصّب است, گاهى مى گويند علوى است.
اگر شخصى همچون علاّمه امينى پيدا شود و كارهايى را كه انجام مى دهيد, بر شما تحريم كند و از شما بخواهد در مورد كتاب خودتان تحقيق كنيد, بهترين شاخصه كار شما در اين كار, چه خواهد بود؟
خود همان تجديد نظر. طبيعى است كه با ديدى كه اكنون داريم, با مطالعاتى كه مخصوصاً درباره تدوين حديث داريم, يا نمونه هايى كه درباره تعصّب بخارى داريم, مثلاً احاديث شيعه را چگونه تقطيع كرده است كه از نظر علماى حديث و علم درايه, خيانت محسوب مى شود, چون واقعيّت را از بين مى برد. من الآن اگر تجديد نظر كنم, نمونه هاى زيبا و جالب ترى بر اين چند نمونه اضافه مى كنم. مرحوم حاج شيخ جواد مغنيه كه اين جا بود, بنده خدمتشان مى رسيدم. از من سؤال كردند كه شما چه بحث هايى در اين جا داريد؟ من آن تقطيع هايى كه هست, چون حسّاس است, دو سه نمونه از آنها را به ايشان عرض كردم. ايشان فرمود: اين بحث دانشگاهى است. ما الآن مى توانيم به عنوان يك بحث علمى و در اعتراض به مؤلّفان صحيحين, مخصوصاً صحيح البخارى (چون در صحيح مسلم كم تر است), اين مسئله را به دنيا ارائه دهيم.