نقد و بررسي صحيحين - صفحه 6

مى رسد, مى گويد: درباره رؤيت خداوند, دو آيه داريم. يك آيه, ظاهرش اين است كه خدا را نمى توان ديد: «لاتدركه الأبصار».۱ يك آيه ديگر مى گويد كه مردم در روز قيامت, خدا را مى بينند: «وجوه يومئذٍ ناضرة إلى ربّها ناظرة».۲ بعد مى گويد از اين دو آيه نمى توانيم چيزى بفهميم كه يكى رؤيت خدا را نفى مى كند و يكى هم اثبات. ما به سراغ احاديث مى رويم ; چرا كه از قرآن نمى توانيم چيز روشنى به دست آوريم. حديث درباره رؤيت خداوند فراوان است و با بيست سند, احاديث رؤيت خدا نقل شده اند و ما مجبوريم درباره رؤيت خدا, آيات قرآن را مورد توجّه قرار ندهيم و براساس اين احاديث, ما بايد قائل به رؤيت خداوند در قيامت باشيم.
اهل سنّت درباره انتقال خداوند از عرش به زمين, احاديث فراوانى نقل كرده اند كه علمايشان هم آنها را قبول دارند. ابن تيميّه ـ كه به نوعى بنيانگذار وهابيگرى به حساب مى آيد ـ, مى گويد: هركس قانع نشود كه خداوند در بالاى عرش است و شب هاى مخصوصى به زمين مى آيد, يا به آسمان چهارم مى آيد, خارج از اسلام است. چرا؟ براى اين كه احاديث ما كه همه مسائل عقيدتى مان را از آنها مى گيريم, اين را مى رسانند. ما خبرى در ردّ اين احاديث نداريم.
والبته بايد گفت كه راست هم مى گويد. در مقابل احاديثى كه با اين طول و تفصيل, تجسّم و تشبيه خداوند را مى رسانند, يك حديث هم پيدا نمى كنيم كه مخالف اين عقايد باشد. در يك حديثشان آمده كه خداوند در بالاى عرش نشسته است و چون خداوند متعالْ خيلى بزرگ و سنگين است, وقتى بالاى عرش مى نشيند, عرش با آن عظمتش مانند زين اسب در وقتى كه فرد سنگينى روى آن مى نشيند, به صدا درمى آيد! در مقابل اين روايت, در منابع اهل سنّت, بجز يك روايت, هيچ روايت ديگرى نداريم كه اين مطالب تجسّم و تشبيه و اينها را نفى كنند كه ما بگوييم حديث اين طورى هم داريم.

1.انعام, آيه ۱۵۶.

2.قيامت, آيه ۲۲.

صفحه از 16