مناسبات ميان دو گرايش عمده شيعه, يعنى اماميه و زيديه, از همان آغاز شكل گيرى اين دو گرايشْ وجود داشته است. گرچه در كوفه رجال شيعه در گرايش هاى مختلفى دسته بندى مى شدند, اما در قرن دوم هجرى با وجود نزاع هاى حاد ميان زيديه و اماميه, شاهد يك داد و ستد فرهنگى ميان اين دو فرقه هستيم كه بويژه در حديث شيعى خود را نشان مى دهد. پس از آغاز غيبت صغراى امام عصر(ع) زمينه اجتماعى براى نزديكى دو فرقه و يا دست كم كم رنگ شدن نزاع ها ميان آنان ايجاد شد; چرا كه در غيبت امام غايب, طبعاً حساسيت اماميه نسبت به دعاوى امامت از سوى رهبران زيدى كم تر شد. در عين حال مى بينيم كه جدا از كوفه(عراق), در بخش هايى از ايران و از همه مهم تر در رى, به دليل همسايگى زيديه و اماميه, نزاع هاى كلامى رونق بيشترى گرفت, بويژه اين كه به تازگى در ميان زيديه و اماميه, شيوه هاى جدلى و كلاميِ برخاسته از منظر معتزلى ريشه گرفته بود و به همين دليل, جا براى بحث هاى نظرى در باب امامت, بيشتر شد.