درنگی در شخصيت حديثي جابر بن يزيد جعفي - صفحه 106

بيان و تحليل خبر رسيده در قدح جابر

در ميان شمارِ بسيارِ اخبارى كه درباره جابر آمده است، تنها يكى در وى طعن مى افكند. و آن، روايتى است كه كشّى(ره) در كتاب رجالش آورده است.
عن زرارة، قال: سألت أبا عبداللّه(ع)، عن أحاديث جابر، فقال: «ما رأيته عند أبي قطّ إلاّ مرّة واحدة، و ما دخل علىّ قطّ». ۱
هر چند، واحد بودن اين خبر، و نيز حجمِ كثيرِ روايات در كفه ديگر، توانِ تعارض و تقابل را از اين تك خبر مى ستاند، ليك با فرض صدور، مى سزد كه اين معنا را در عداد تأويل دانست، و نه حكم به ظاهر روايت. آية اللّه خويى(ره) را باور اين است كه:
إنّ الرواية محمولة على نحو من التورية. ۲
و نيز مى توان پاى اين احتمال را در ميان آورد كه، بسا فضاىِ ويژه زمانى يا مكانىِ پرسشِ زرارة، چنين پاسخى را مى طلبيده است. به علاوه، روايات بسيارى كه جابرْ مستقيم و مخاطبانه از امام باقر(ع) نقل كرده است، با عبارت «ما رأيته عند أبي قطّ إلاّ مرّة واحدة» تناسب و هم خوانى ندارد. همچنين احاديثِ او از حضرت صادق(ع) گرچه در مقايسه با روايات نقل كرده از حضرت باقر(ع) كم تر است، اما با جمله «و ما دخل علىّ قطّ»، قابل جمع نيست.
رواياتى از اين دست كه به جهت توريه و فرافكنى و نيز مصلحتِ حال راوى بيان شده است، در متون حديثى بسيار بوده، حتى درباره راويانى كه در وثاقتشان ترديدى نيست، هم آمده است؛ بسانِ آنچه درباره مفضل بن عمر رسيده است:
عن إسماعيل بن جابر، قال: قال أبو عبداللّه(ع): «إئت المفضل، و قل له: يا كافر، يا مشرك، ما تريد إلى إبني؟ تريد أن تقتله؟». ۳
البته وجه صدور اين روايت معلوم است و نمى توان با تكيه بر ظهور آن، كفر و شرك

1.رجال الكشى، ج ۲، ص ۴۳۶.

2.معجم رجال الحديث، ج ۴، ص ۳۴۴.

3.رجال الكشى، ج ۲، ص ۸۱۳ .

صفحه از 114