به زمانى نيست كه لفظ «مصحح» به كار برده شده. تا چنين توهم شود كه اين لفظ ، براى چنين مواردى اصطلاح شده است. مؤلف در بحث قبلى در صفحه 78 با عنوان «اطلاق صحيح بر ديگر اقسام حديث» به خوبى متعرض اين معنا شده است. او بايد در ادامه همان بحث مى نوشت كه در مواردى كه به خاطر اعتبار كامل حديث، اصطلاح «صحيح» بر حديث موثق، يا حَسَن و يا ضعيف (مانند مرسل) اطلاق شده است و يا نقل كننده در سند حديث، تحقيق و تفحص نكرده، از تعبير «مصححة» نيز استفاده شده است.
ثانياً، بر فرض كه از ايراد اول صرف نظر كنيم، چگونه مى توان عمل نويسنده را كه اين اصطلاح را در شمار اصول اقسام خبر واحد قرار داده، توجيه كرد؟ او حتى - چنان كه در ايراد شماره بعد خواهد آمد - ، قسم ديگرى با نام «قوى» را نيز به چهار قسم اصلى خبر واحد افزوده است.
تقسيم خبر واحد به صحيح، حسن، موثق و ضعيف به اعتبار احوال راويانش است و حال راويان خبر «مصحح» از اين چهار قسم خارج نيست.
9 . در صفحه 83 حديث «قوى» نيز به چهار قسم اصلى خبر واحد (صحيح، حَسَن، موثق و ضعيف) اضافه شده و قسيم آنها قرار داده شده است. اين عمل چنان كه آيةالله جعفر سبحانى در اصول الحديث ۱ نوشته است، در صورتى صحيح است كه روايت ضعيف را فقط روايتى بدانيم كه راوى آن مورد ذمّ واقع شده است و اگر روايت ضعيف را روايتى بدانيم كه شرايط سه قسم ديگر (صحيح، حسن و موثق) در آن نيست، در اين صورت، حديث قوى از اقسام حديث ضعيف است، كه مشهور علما نيز همين راه را طى كرده اند آنها حديث ضعيف را حديثى مى دانند كه داراى شرايط حديث صحيح يا حَسَن و يا موثق نباشد. كسى قائل نيست كه راوى آن بايد صريحاً در كتابهاى رجالى تضعيف شده باشد؛ حتى بسيارى تصريح كرده اند كه اگر راوى آن مجهول الحال (نه ممدوح و نه مذموم) باشد، نيز حديث ضعيف شمرده مى شود. ۲
علاوه بر اين، اگر فرض اوّل را بپذيريم، مصداق حديث قوى - چنان كه مؤلف ذكر كرده - فقط روايتى كه راوى آن مجهول الحال بشر نيست، بلكه نزديك به سيزده مصداق پيدا
1.اصول الحديث، ص ۵۱.
2.ر.ك: الرعاية في علم الدراية، ص ۸۶؛ مقباس الهداية، ج ۱، ص ۱۷۷؛ نهايه الدراية، ص ۲۶۶.