اين رساله از يك مقدمه و سه فصل و يك خاتمه تشكيل شده است. نگارنده در مقدمه، با طليعه قراردادن آياتى از سوره علق، علم لدنى را تعريف و حدود و ابعاد مسئله را روشن ساخته، سپس با بيان اين مطلب كه چون گاهى متعلق علم لدنى از امور غيبى است،به بررسى موضوعاتى در رابطه با علم غيب پرداخته و به تناسب موضوع، به وحى، الهام و تحديث نيز اشاراتى دارد.
فصل اول، درباره حقيقت علم و اقسام آن است. در اين فصل، عناوينى چون معناشناسى علم در لغت و اصطلاح و كاربردهاى آن، واژه هاى معادل، كيفيت حصول و ابزارهاى شناخت علم به چشم مى خورد.
وى با اشاره به كاربرد واژه علم و مترادفات آن در قرآن مجيد و كلام معصومان، آيات و رواياتى را در اين زمينه آورده و توضيح داده است.
فصل دوم، در باب حقيقت علم لدنى است. در اين فصل نيز با تحقيقى در آيه 65 سوره كهف و بيان مفسران درباره علم لدنى حضرت خضر(ع) مبحث را آغاز نموده، در بخشهاى بعدى، علم لدنى در كلام معصومان و در اصطلاح عرفا، تعريف علم لدنى، علم غيب و اقسام آن، علم غيب در قرآن، طرق اخذ علوم غيبى و منابع و م آخذ علم غيب را معرفى نموده است.
فصل سوم رساله، با عنوان كلى بهره مندان از علم لدنى آغاز شده است. در اين فصل، دو ديدگاه درباره علم لدنى را توضيح مى دهد. يكى، نظر به اينكه باب الهام و اشراق مسدود نبوده، پس همگان با احراز صلاحيتهاى لازم مى توانند از اين راه به معارفى دست يابند و ديدگاه دوم، اينكه برخى با تكيه بر غير اكتسابى بودن علم لدنى منكر وجود هر نوع مقدمات و شرايط براى تحصيل آن و بالتبع، منكر امكان دستيابى به چنين موهبتى براى عموم هستند كه با بررسى و پاسخ استدلالات اين ديدگاه مصاديقى در ردّ بر اين مدعا به عنوان شاهد بيان مى كند.
وى در ادامه، با استشهاد به شواهدى از علم پيامبران، اين ويژگى را منحصر در آنان ندانسته و خصايص و ويژگيهاى علمى ائمه(ع) را نيز از همين باب توضيح مى دهد،