مشكوك را به صورت جزمى و قطعى ارائه مى كند.
اين امور باعث مى شود كه هيچ مستشرقى نتواند سيره را تحليل كند و از انحراف دور بماند، گرچه از اطلاعات فراوان برخوردار باشد و انگيزه هاى معتدل داشته باشد و... در هر حال، گرفتار لغزش عمدى يا خطايى خواهد شد كه با روح سيره و يكپارچگى اش نمى سازد.
5. المستشرقون والسنة، د. سعد المرصفى، الكويت: مكتبة المنار الاسلامية - بيروت: مؤسسة الرمان، الطبعة الاولى، 1415ق / 1994م، 80 ص.
اين كتاب در سه فصل تنظيم شده است. در فصل نخست، با عنوان «أضواء على الاستشراق و المستشرقين»، از شكل گيرى انگيزهها و ايرادهاى مستشرقان سخن مى گويد. در فصل دوم، با عنوان «شبهات حول مفهوم السنة و تدوينها»، ديدگاههاى خاورشناسان را در تعريف سنت، كتابت و تدوين آن را نقد كرده و در فصل سوم، با عنوان «جهالات حول السند و المتن»، ديدگاه مستشرقان را درباره اسناد و علم رجال و نيز نقد متن به نقد مى كشد.
6. تاريخ تدوين السنة و شبهات المستشرقين، د. حاكم عسيان الطيرى، الكويت: جامعة الكويت، 2002م، 212 ص.
اين كتاب در سه فصل سامان يافته است. فصل نخست، با عنوان «السنة و مراحل تدوينها» از كتاب حديث، جمع و تدوين، تصنيف حديث و پيدايش موسوعه هاى حديثى سخن مى گويد. فصل دوم، با عنوان «آراء المستشرقين حول تدوين السنة و مناقشها»، ديدگاه چهارتن از مستشرقان (موير، گلدزيهر، شاخت، و روسبون، را در اين زمينه به بحث مى گذارد.
موير معتقد است قبل از نيمه قرن دوم، مكتوب حديثى در ميان مسلمانان وجود نداشت. گلدزيهر بر آن است كه احاديث رواج داشته در دوره اموى ارتباطى به فقه ندارد، بلكه مربوط به زهد، اخلاق و آخرت و سياست است.
شاخت درست دانستن حتى يكى از احاديث فقهى را دشوار مى داند ؛ چرا كه آنها