پس از نيمه قرن دوم در دست مردم قرار گرفته است.
روبسون نيز بر اين عقيده پاى فشرده كه ساخت اسناد حديثى در قرن دوم صورت گرفته و آنها را به افراد سرشناسى نسبت داده اند تا مورد پذيرش و رواج قرار گيرد.
نويسنده، اين چهار ايراد را مورد نقادى قرار داده و عالمانه از آنها پاسخ مى گويد.
و فصل سوم نيز، با عنوان «كتب أحاديث الأحكام و مراحل تطوّرها»، به بررسى سير نگارش كتب حديثى فقهى اختصاص دارد.
7. الاستشراق دراسات تحليلية تقويمية، د. محمد عبداللّه الشرقاوى، دارالفكر العربى، 199ص.
اين كتاب داراى بخشهايى است كه دو قسمت آن با عنوان «المستشرقون والسنة المطهرة» و«المستشرقون و سيرة الرسول (ص)» (ص 120 - 148)، به مسئله خاورشناسى و حديث مى پردازد.
نويسنده در اين بخش از كتاب، ديدگاه خاورشناسان را بر اساس مصادر اصلى آورده و نقد كرده است.
8. حديث پژوهى (مجموعه مقالات)، دفتر يازدهم، مستشرقان و حديث، مركز تحقيقات دارالحديث، زمستان 1380، 457ص.
در اين مجموعه، يازده مقاله به زبان عربى در زمينه حديث و مستشرقان گرد آمده است. سه مقاله آن (شماره 4، 6، 8)، ترجمه سه فصل از كتاب دراسات محمدية از گلدزيهر است. اين كتاب در دو بخش منابع اصلى معرفى شد.
دو مقاله (پنجم و هفتم) تعليقه هايى است كه صديق بشير نصر بر دو فصل ترجمه شده از كتاب دراسات محمدية نگاشته است.
به جز اين پنج مقاله، مقالات ديگر اين مجموعه بدين شرح است:
1. موقف الاستشراق من السنة والسيرة النبوية، د. اكرم ضياء العمرى،
2. منهج المستشرقين في دراسة الحديث النبوى، د. احمد نصرى،