در آمدي بر مطالعات حديثي خاورشناسان - صفحه 8

4. معرفى مجموعه هاى حديثى شيعه و اهل سنت،
5. طُرُق تحمل حديث.
نويسنده، گذشته از اشتباهات و خطاهاى جزئى و موردى مقاله، دو مطلب كلان را درباره حديث بيان مى دارد كه مورد قبول مسلمانان نيست: يكى آنكه حديث را بازتاب گسترش اسلام و تأثيرپذيرى از فرهنگهاى وارداتى و اختلافات فرقه اى دانسته است. او مى گويد:
پس از رحلت پيامبر، جامعه و ارتباطات نمى توانست بر صورت اول باقى بماند.
از اين رو، عالمان به وارد ساختن آنچه با اوضاع جديد همخوانى داشت، همت گماردند و زندگى مسلمانان از تماس فرهنگها رنگ گرفت و اين سبب شد :
و سرعان ما أدى هذا بالضرورة إلى وضع الأحاديث، فاستباح الرواة لأنفسهم اختراع أحاديث تتضمن القول أو الفعل و نسبوها إلى النبى، لكى تتفق و آراء العصر التالى و كثرت الأحاديث الموضوعة. ۱
و درباره اختلافات (دومين عامل جعل حديث) مى نويسد:
و في الخلافات الكبرى التى نشأت عن العصبية جرى كل فريق على التوسل عجمه، فمثلاً نجد أنّه قد نسب إلى النبى قول تنبأ فيه بقيام دولة العباسيين. ۲
و در پايان مى افزايد :
و على هذا، لا يمكن أن تعد الكثرة الغالبة من الأحاديث وصفاً تاريخياً صحيحاً لسنة النبى، بل هى على عكس ذلك تمثل آراء اعتنقها بعض أصحاب النفوذ في القرون الأولى بعد وفاة محمّد، و نسبت إليه عند ذلك فقط. ۳
ديگر آنكه وى پرداختن مسلمانان به سند و رجال مسلمانان را امرى تبعى و ثانوى دانسته، معتقد است براى آنان متن و ماده حديث مطرح بود، نه سند و رجال؛ لهذا گروهى محدثى را ثقه مى دانستند و گروهى او را ضعيف مى شمردند. به تعبير ديگر، اگر متن را قبول داشتند و با عقايد و آراى آنها سازگار بود، سند را با وجوه مختلف، صحيح جلوه مى دادند و إلاّ نه. وى در اين زمينه مى نويسد:

1.همان، ج ۷، ص ۳۳۲.

2.همان، ص ۳۳۳.

3.همان، ص ۳۳۴.

صفحه از 17