گفتگو با استاد عبدالسلام بن عباس الوجيه - صفحه 258

گو مى كنيم بدين جهت كه شما احاديثتان را از مصادر اهل سنت استخراج مى كنيد و از مصادر ايشان تأييد بر نظريات خويش اخذ مى نماييد.

* من در اين رابطه مى خواهم به نكته اى تأكيد نمايم. بسيارى از علماى ما كه به احاديثى از كتابهاى اهل سنت(صحاح سته و...) يا كتابهاى غير اهل سنت استشهاد كرده اند، هدفشان اين بوده كه بفهمانند كه مذهب زيديه مذهبى اصيل است و آنها پيرو واقعى اسلام صحيح اند و اين تنها طريقه اى كه از سنت رسول خدا تبعيت مى نمايد. آنچه نزد ماست و در كتب ماست و آنچه مربوط به ماست و آنچه كه ما در عقيده خويش از آن تبعيت مى كنيم، نزد شما موجود است. به ديگر سخن آنكه، علماى ما احاديث بسيارى را از اهل سنت نقل نموده اند تا صحت عقيده خويش و آنچه از ائمه ما رسيده است، به اثبات برسانند. امّا در دوره اخير كسانى پيدا شده اند كه بين صحيح و غير صحيح فرقى قايل نشده، صحيح و ناصحيح را مخلوط نموده اند. در حالى كه كتب اصلى ما و آنچه كه در احاديث فقهى و غيرفقهى اصيل است، مشهور و متداول بوده و به وسيله آنها مى توان تشخيص داد كه چه چيزى اصيل و چه چيزى دخيل است.

علوم حديث:ما در قرون اخير گرايشى را در زيديه مشاهده مى كنيم؛ مانند مدرسه شوكانى كه سعى دارند به اهل سنت نزديك شوند.

* اينها جزء همان گروهى اند كه گفتم. آنها به نام اجتهاد در اين دايره(مخلوط كنندگان صحيح و ناصحيح) داخل شده اند و شروع به اجتهاد نموده، احاديث را از مصادر اهل سنت استخراج كرده و به احاديث آنها مانند مصادر اساسى خويش اعتماد نموده اند و فرهنگ رسيده از سوى اهل بيت را به بوته فراموشى سپرده اند؛ فرهنگى كه پيشوايانى قديم ما بدان معترف و معتقد بوده اند. آنها اين روش را مورد تجاهل قرار داده اند.

صفحه از 266