نگاهی به مبانی مجلسی اول در حديث و رجال - صفحه 135

و فقط گفته است كه وى به غلوّ متهم شده است، و ظاهراً اين اتهام به خاطر نقل روايتهايى است كه جرح كنندگان از فهم آنها عاجز بوده اند؛ روايتهايى كه مشتمل بر معانى دقيق در فضايل اهل بيت(ع) است و مرحوم كلينى و ابن بابويه در كتابهايشان آنها را روايت كرده اند.
به نظر من انگيزه اى كه باعث شده تا تمام مشايخ و يا برخى از آنان به جرح راويان اين چنين جليل القدرى مبادرت ورزند اين است كه غاليان - لعنهم اللّه - هنگامى كه متوجه صدور معجزه اى از ائمه(ع) مشتمل بر خبرهاى غيبى مى شدند، آن را حجتى براى مذهب خود تلقى كرده و مى گفتند چون كسى جز خداوند متعال از غيب خبر ندارد، پس ائمه(ع) خود، خداوندند.
اخبار غيبى اى كه از آن بزرگواران نقل شده است، بسيار زياد است، و غاليان نيز اقوالى را مانند: «نحن جنب اللّه، و نحن باب اللّه، و نحن وجه اللّه» را مستمسك مذهب خويش قرار مى دادند و حتى نقل اخبارى كه در ديدن خداوند وارد شده، به همان معناى ظاهرى اش متداول بين آنها است، درحالى كه مراد از ديدن خداوند در اَخبار مزبور، ديدن حجتهاى خداوند است، چنانكه خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده است:
إنّ الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه.۱
چون برخى از راويان جليل القدر، راوىِ اخبارى مانند اخبار فوق بوده اند و غاليان، اين گونه اخبار را حجتى براى مذهب خويش تلقى مى كرده اند، به ناچار برخى از علماى دانش رجال آنان را جرح و تضعيف كرده اند تا غاليان نتوانند از اخبار مزبور به عنوان حجت عليه ما استفاده كنند. ۲

1.سوره فتح، آيه ۱۰.

2.ر.ك: روضة المتقين، ج ۱۴، ص ۴۴۷ - ۴۴۸ ، و براى اطلاع بيشتر، ر.ك: همان، ص ۲۸۱ - ۲۸۲ (شرح حال مفضل بن عمر).

صفحه از 133