آن نام خواند. خدا او را اجابت كرد و بى درنگ عرش بلقيس را نزد سليمان حاضر كرد. چنان سريع، زودتر از چشم بر هم زدن سليمان».
علما در نام اين شخص و آن دعايى كه با آن عرش را حاضر كردند، اختلاف كردند. از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم روايت كرده اند كه آصف خدا را با اين نام ها خواند: «يا حىّ يا قيوم». برخى نيز گفته اند: «گفت: يا الهنا و اله كلّ شى ء لا اله الا انت». همچنين: «يا ذاالجلال و الاكرام». عبداللّه بن عباس گفته است: «آصف دو ركعت نماز گزارد. خدا فرشتگان را فرستاد تا عرش بلقيس را از زير زمين پيش سليمان نهند. زمين شكافته گشت و عرش بلقيس در مقابل سليمان از زمين بيرون آمد». نيز گفته اند خدا سرير (تخت) بلقيس را خراب كرد و آن را پيش سليمان عليه السلام باز آفريد. سليمان عليه السلام چون عرش بلقيس را در مقابل خويش ديد، گفت: «اين فضل خداى تعالى است و بدين سبب مرا مى آزمايد كه آيا نعمت او را سپاس مى نهم يا شكر آن را به جاى نخواهم آورد». گفته اند سليمان عليه السلامبدين هنگام در شام بود.
سليمان عليه السلام گفت: «هركس كه او خداوند را شكر نعمت كند، براى خود كرده است، تا شكر او قيد نعمت او باشد و بر نعمتش بيفزايد و به سبب شكر وى نعمتى كه دارد بر او باقى ماند. هركسى كه او كفران نعمت كند، خداوند از او و سپاسش بى نياز است و او در بخشش و انعام بر كافرنعمتان كريم است».
سليمان عليه السلام گفت: «سرير بلقيس را با افزودن و كاستن آن تغيير دهيد و دگرگون سازيد، براى آنكه من دريابم كه آيا بلقيس تخت خود را خواهد شناخت يا به آن ره نبرد». گفته اند: «سليمان از آن رو عرش بلقيس را دگرگون