137
داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)

از ديگر عجايب مسجد اين بود كه در گوشه اى از زواياى مسجد عصايى از آبنوس نهاده بود. هنگامى كه يكى از اولاد پيامبران به آن دست مى كشيد هيچ رنجى به وى نمى رسيد، و اگر شخصى ادعاى دروغ مى كرد و از پيامبران نبود و بر آن دست مى زد، دست او مى سوخت. اين خواست خدا بود و معجزه بر سليمان عليه السلام.
گفته اند: بيت المقدس با اين مسجد همچنان بر جاى بود تا آنكه در روزگار بُختِ نصر، وى بيت المقدس را ويران كرد و مسجد را خراب كرد و جواهر آن را با خود به عراق و دارالملك خود برد. گفته اند چون سليمان ساخت مسجد را به انجام رسانيد، فرمان داد تا درهاى مسجد را ببندند و چون خواستند آن درها را بگشايند، نتوانستند. بر سليمان وحى آمد كه خداوند را به نماز پدرت داوود عليه السلام سوگند ده تا درها گشاده شوند. چنين كرد و درها گشوده شد. سليمان عليه السلام ده هزار مرد از عابدان بنى اسرائيل را در بيت المقدس نهاد تا در آنجا عبادت كنند. پنج هزار مرد در روز و پنج هزار مرد در شب. حسن بصرى گفته است: «جنّيان براى سليمان از سنگ ها ظروف هايى تراشيدند كه هريك چند حوض شتران بود، چنان بزرگ كه در يك گودى آن هزاران مرد مى نشست، و نيز ديگ هايى تراشيدند كه از جاى خود نمى توانستند آنها را بردارند و جابه جا كنند، ديگ هايى كه هميشه بر دار بودند و هرگز از دار پايين نيامدند». گفته اند اين ديگ ها و ظرف ها در يمن بوده است». آورده اند كه در مطبخ سليمان هر روز چهل هزار گاو طبخ مى شد. اين جز ديگر حيواناتى بود چون گوسفند، بره و انواع پرندگان كه در آنجا پخته مى شد.


داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
136

كردند. عقاب رفت و پس از يك شب بازگشت و آن سنگ را آورد و صندوق سنگى را با آن سوراخ كرد و بر بچه هاى خود دست يافت.
سليمان عليه السلام گروهى از جنّيان را با عقاب همراه كرد تا از آنجا كه عقاب مى رود آن سنگ را به مقدار نياز بياورند. اين سنگ همان الماس است كه امروزه در نقش كردن نگين ها و سوراخ كردن جواهر به كار مى رود.
حضرت سليمان عليه السلام توانست مسجد بيت المقدس را بر رخام سپيد و زرد و سرخ بنا كند، با ستون هايى از رخام و الواح ياقوت و زبرجد، با ديوارهاى آراسته به انواع جواهر چون مرواريد، ياقوت و فيروزه با فرشى از فيروزه. مسجد چنان ساخته شد و زينت يافت كه بر روى زمين از آن زيباتر و نكوتر خانه اى نبود. شبانگاه از نور آن جواهر آنجا چنان روشن بود كه به چراغ نيازى نبود. چون ساخت آن تمام شد، بزرگان و عالمان بنى اسرائيل را نزد خود طلبيد و گفت: «اين مسجد را براى خدا بنا نهاده ام تا در آن عباد كنيد». آن روز كه بناى مسجد به پايان رسيد، آن روز را عيد گرفتند و شادى كردند.
گفته اند از شگفتى هايى كه سليمان عليه السلام در ساخت مسجد كرد، اين بود كه خانه اى ساخت و ديوارهاى آن خانه سبز و افروخته و روشن ساخت، آن چنان كه در آن چهره ها نمايان بود، پس چون مردى پارسا و پرهيزكار در آن خانه وارد مى شد، تصوير چهره خود را در آن سفيد مى ديد و چون مردى فاسق و گنهكار، در آن وارد مى شد، تصوير چهره خود را در آن سياه مى ديد. بدين سبب بسيار كسان از گناه و معصيت دست كشيدند و آن خانه سبب هدايت آنان گشت.

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136834
صفحه از 143
پرینت  ارسال به