23
داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)

سجده كردند. ترسان از خواب برخاست و به يعقوب گفت: پدر، خواب عجيبى ديده ام. يعقوب عليه السلام پرسيد: چه ديدى؟ يوسف عليه السلامگفت: در خواب ديدم كه درهاى آسمان باز شد و از آن نورى عظيم تابيد به گونه اى كه همه جهان را روشن كرد؛ كوه ها و صحراها از آن پرنور و درياها مواج شدند. سپس لباسى نورانى بر من پوشاندند كه دنيا از نور و زيبايى او نور مى گرفت و كليد گنج هاى زمين را به من دادند. آن گاه يازده ستاره و ماه و آفتاب در برابر من سجده كردند.
يعقوب عليه السلام در تعبير خواب يوسف عليه السلام به او گفت كه خداوند تو را برمى گزيند و علم تعبير خواب بر تو ارزانى خواهد داشت. نيز گفت: اين خواب دليل آن است كه خداى تعالى بر تو و آل يعقوب عليه السلام نعمت تمام مى كند همچنان كه بر پدرانت، ابراهيم و اسحاق، تمام كرد و ايشان را به پيغمبرى برگزيد. خداوند محكم كار و داناست. آنچه كند به حكمت كند.
بعضى عقيده دارند كه منظور از «سجده در خواب»، خضوع و خشوع است و نيز گفته اند كه ميان خوابى كه يوسف درباره عصا ديد و اين خواب، هفت سال فاصله بوده است.
يعقوب عليه السلام گفت: پسرم، مبادا اين خواب را به برادرانت بگويى كه شيطان همواره در كمين و آماده دشمنى با مردمان است ولى ترسم كه در دل برادرانت كينه اى سازد و آنان را با تو دشمن كند. آورده اند كه يعقوب عليه السلام به يوسف گفت كه اين خواب را براى كسى بازگو مكن و خود براى همسرش تعريف كرد و از او قول گرفت كه به كسى نگويد. همين كه يعقوب عليه السلام رفت و فرزندان او به


داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
22

من ندارم؟ براى من نيز از خدا عصايى بخواه. يعقوب دعا كرد و خداوند متعال دعايش را اجابت كرد و جبرئيل را با عصايى از زبرجد سبز بهشتى فرستاد.
شبى يوسف عليه السلام در خواب ديد كه او و برادرانش عصاى خود را به زمين فرومى كنند. ناگهان عصاى او شروع به روييدن مى كند و چنان رشد مى كند كه سر به آسمان مى سايد و تا كرانه هاى افق شاخ و برگ مى گستراند، اما عصاى برادران همچون چوب خشكى بر جاى مانده است. ناگاه باد تندى مى وزد و عصاى برادران را از جاى مى كند و به دريا مى اندازد اما عصاى يوسف يا همان درخت تناور همچنان بر جاى مى ماند.
يوسف هراسان از خواب برخاست. يعقوب عليه السلام گفت: نور چشمم، چه شده است؟ يوسف عليه السلام خواب خود را براى پدرش تعريف كرد. يعقوب عليه السلامگفت: اى پسر راحيل ۱ ، خواب خوبى ديده اى و تعبيرش اين است كه تو بزرگ و سيد ما خواهى شد و بر همه ما برترى خواهى يافت. برادران يوسف هم اين داستان را شنيدند و از او كينه به دل گرفتند.
در قصه يوسف و يعقوب عليهماالسلام آورده اند كه يوسف خواب عصا را در هفت سالگى و خواب خورشيد و ماه و ستارگان را در دوازده سالگى ديده است.
از آن پس يعقوب لحظه اى چشم از يوسف برنمى داشت و شب ها هم او را نزد خود مى خواباند. شبى ـ كه گفته اند شب جمعه بوده است ـ يوسف در خواب ديد كه يازده ستاره، و ماه و آفتاب از آسمان نزد او آمدند و در برابر او

1.راحيل نام مادرِ حضرت يوسف بوده است.

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136960
صفحه از 143
پرینت  ارسال به