مگو. انس بن مالك روايت كرده است كه رسول صلى الله عليه و آله وسلمگفت: خواب اول براى تعبير كننده راست.
و يوسف عليه السلام به همين دليل از تعبير كردن طفره رفت و نيز به همين دليل در ابتداى صحبت خود، آن سخنان را درباره علم خود گفت تا در ذهن آنان ايهام ايجاد كند كه او تعبير آن خواب ها را نمى داند. گفت اكنون وقت گفتن اين تعبير نيست و مبادا گمان كنيد كه من قادر به تعبير آن نيستم ... و من دين و مسلك قومى را كه به خداى و آخرت و قيامت ايمان ندارند و كافرند، رها كرده ام و از دين و ملت پدران خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى مى كنم. ما نمى توانيم هيچ چيزى را شريك خداوند بدانيم و اين از فضل و بخشش خداوند بر ما و همه مخلوقات است، ولى بيشتر مردم شكر اين نعمت را به جا نمى آورند. آن گاه شروع به تقرير توحيد و نقض شرك كرد و گفت: اى دو رفيق زندان، خدايان پراكنده بهترند يا خداى قهار؟ و اين سخن را براى آن گفت كه زندانيان در زندان بت هايى كه داشتند كه آنان را مى پرستيدند و بر آنان سجده مى كردند و براى آن بتان را پراكنده وصف كرد كه در شكل و اوصاف با هم متفاوت بودند در اندازه هاى كوچك و بزرگ و متوسط و اين بتان را از هر نوعى ساخته بودند و برخى گفته اند منظور يوسف عليه السلام از «پراكنده»، معبودان مختلف از جمله بت ها و آتش و آفتاب و ستارگان و امثال آن است و آنان كه بر چنين باورى باشند، مورد قهر و غضب درگاه الهى قرار خواهند گرفت و خداوند متعال يكى است، بدون همتا و شريك و مثل و مانند و بر هر چه خواهد قهركننده و غالب و قادر است.