55
داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)

مگو. انس بن مالك روايت كرده است كه رسول صلى الله عليه و آله وسلمگفت: خواب اول براى تعبير كننده راست.
و يوسف عليه السلام به همين دليل از تعبير كردن طفره رفت و نيز به همين دليل در ابتداى صحبت خود، آن سخنان را درباره علم خود گفت تا در ذهن آنان ايهام ايجاد كند كه او تعبير آن خواب ها را نمى داند. گفت اكنون وقت گفتن اين تعبير نيست و مبادا گمان كنيد كه من قادر به تعبير آن نيستم ... و من دين و مسلك قومى را كه به خداى و آخرت و قيامت ايمان ندارند و كافرند، رها كرده ام و از دين و ملت پدران خود ابراهيم و اسحاق و يعقوب پيروى مى كنم. ما نمى توانيم هيچ چيزى را شريك خداوند بدانيم و اين از فضل و بخشش خداوند بر ما و همه مخلوقات است، ولى بيشتر مردم شكر اين نعمت را به جا نمى آورند. آن گاه شروع به تقرير توحيد و نقض شرك كرد و گفت: اى دو رفيق زندان، خدايان پراكنده بهترند يا خداى قهار؟ و اين سخن را براى آن گفت كه زندانيان در زندان بت هايى كه داشتند كه آنان را مى پرستيدند و بر آنان سجده مى كردند و براى آن بتان را پراكنده وصف كرد كه در شكل و اوصاف با هم متفاوت بودند در اندازه هاى كوچك و بزرگ و متوسط و اين بتان را از هر نوعى ساخته بودند و برخى گفته اند منظور يوسف عليه السلام از «پراكنده»، معبودان مختلف از جمله بت ها و آتش و آفتاب و ستارگان و امثال آن است و آنان كه بر چنين باورى باشند، مورد قهر و غضب درگاه الهى قرار خواهند گرفت و خداوند متعال يكى است، بدون همتا و شريك و مثل و مانند و بر هر چه خواهد قهركننده و غالب و قادر است.


داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
54

ثواب و جزاى عظيم آخرت خواهد بود. زندانيان دلخوش و آسوده خاطر شدند و گفتند: خداوند تو را رحمت كند. تا تو به اينجا نيامده بودى ما دلتنگ و رنجور بوديم و از وقتى كه تو آمده اى ما به دلگرمى و پشت گرمى تو انس و راحت و تسلى خاطر يافتيم. تو بسيار خوش روى و خوش خوى و خوش سخن هستى. از مزد و جزا و پاكى ما خبر دادى و تا زمانى كه تو اينجايى ما نمى خواهيم كه از صحبت و همنشينى تو دور باشيم. فمن أنت يا فتى؟ تو كيستى اى جوانمرد؟ گفت: أنا يوسف بن يعقوب صفى اللّه بن اسحاق ذبيح اللّه ابن ابراهيم خليل اللّه . زندانبان گفت: اى پيغمبرزاده، به خدا اگر مى توانستم تو را رها مى كردم. اكنون نيز تا آنجا كه امكان داشته باشد در خدمتگزارى و رعايت حال تو كوتاهى نمى كنم. هرجا كه مى پسندى و مى خواهى بنشين.
يوسف عليه السلام گفت: غذايى كه خداوند روزى شما كرده باشد، به شما نمى رسد مگر آنكه من از آن خبر دهم پيش از آنكه به شما رسد. اين پيش گويى و تأويل از جمله علومى است كه خداوند به من آموخته است. گفته اند كه يوسف عليه السلام به آن دليل اين سخن را گفت كه مى دانست از آن خواب هايى كه آنان پرسيدند تعبير يكى بد است و از وظايف تعبير كننده خواب آن است كه اگر تعبير خوابى را از او بپرسند كه بد باشد، آن را تعبير نكند و از تعبير آن طفره رود؛ زيرا كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم روايت شده كه گفت: تا وقتى كه خواب را تعبير نكرده باشند بر پاى مرغى پرنده است و وقتى آن را تعبير كنند مى افتد. همچنين خواب جزيى از چهل و شش جزء پيغمبرى است. پس خوابى را كه مى بينى جز به صاحب نظر علم تعبير خواب

  • نام منبع :
    داستان پيامبران (حضرت يوسف و سليمان)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136892
صفحه از 143
پرینت  ارسال به