را با ما بفرست. مى گفتند: اى پدر، اگر بنيامين را با خود نبريم، سهمى به ما نخواهند داد ـ برخى عقيده دارند، برادران يوسف اين سخن را گفتند تا يعقوب را بر فرستادن بنيامين راضى كنند ـ اكنون برادر ما را با ما بفرست تا سهمى كامل و تمام بياوريم. ما مراقب و نگهدار او خواهيم بود. هرچه درباره يوسف كوتاهى كرديم، درباره او جبران مى كنيم و از او به خوبى مراقبت خواهيم كرد.
يعقوب عليه السلام از روى توبيخ گفت: آيا از جانب بنيامين آسوده خاطر باشم و درباره او به شما اطمينان كنم و او را به شما بسپارم. يعقوب، بنيامين را به جاى آنكه به برادران بسپارد، به خدا سپرد. خداوند متعال فرمود: يوسف را به برادران سپردى و آنان در حق او ظلم كردند و او را ضايع كردند. بنيامين را به ما سپردى، ما نيز بنيامين را به همراه يوسف به تو بازگردانديم، تا بدانى كه من خدايى هستم كه هرچه را به من بسپاريد، ضايع نمى شود. او مهربانتر از همه مهربانان است.
وقتى برادران يوسف بار خود را باز كردند، سرمايه و كالاى هاى خود را ديدند كه تمام و كمال، در ميان بار بود. به يعقوب عليه السلامگفتند: اى پدر، ما ديگر بيش از اين چه مى خواهيم كه اين مرد چنان ما را اكرام كرد كه از روى بخشش به ما غذا داد و سرمايه ما را به ما نيز برگرداند. اين سخن را بدان دليل به يعقوب گفتند تا دل او را نرم كنند بر آنكه بنيامين را با آنان بفرستد؛ يعنى ديگر ما هيچ مشكلى براى رفتن نزد عزيز مصر نداريم و از تو سرمايه اى هم نمى خواهيم، زيرا آنان كالاهاى ما را به ما پس دادند و هرچه از اين بار داريم براى ما كافى