139
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

مجلس من حضور مى يافتند و از اين راه مقبوليت عامه پيدا كرده بودم. جمعى از آشنايان من بر من حسادت ورزيدند و در پيشگاه والى از من شكوه نمودند. والى مرا از انعقاد مجلس و گردآورى مردم ممانعت كرد. در همسايگى من مردى، كه با سلطان وقت ارتباط نزديك داشت، مى زيست و آن اوقات كه اين پيشامد از جهت من اتفاق افتاد، مصادف با روزهاى عيد بود و آنان طبق عادتى كه داشتند بايد مجلس باده گسارى فراهم آورند. به مجردى كه شنيد مرا از انعقاد مجلس ممانعت كرده اند، از فراهم آوردن مجلس باده گسارى منصرف گرديد، بلافاصله سوار شد و به اطلاع والى رسانيد، آنها كه عليه من قيام كرده اند نسبت به من و اقبالى كه مردم به من پيدا كرده اند، حسد ورزى كرده اند و چنين و چنان به دروغ گفته اند. والى از شنيدن سخنان او متأثر گرديد؛ بلافاصله به خانه من آمد و مرا به مجلس برد و بر فراز منبر جاى داد و خود تا آخر مجلس نشسته و به سخنان من گوش فرا داد. در پايان مجلس خطاب به مردم گفتم: آرى، اين است كه پيمبر اكرم عليه السلام فرموده: «ان اللّه ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر». انتهى.
مؤلف گويد: ممكن است خان علاّن، منسوب به علاّن كلينى باشد، كه در كتابهاى رجال از وى نام برده اند، و معاصر با ثقة الاسلام كلينى، بلكه دايى او بوده است. ۱
مؤلف قدس سره دنباله شرح حال ابوالفتوح با ترجمه مطالبى ـ كه قاضى نوراللّه

1.نجاشى مى نويسد: ابوالحسن على بن محمد بن ابراهيم بن ابان رازى كلينى، معروف به علان، از محدثان ثقات شيعه بوده و كتاب اخبار قائم از آثار اوست. وى در راه مكه كشته شد و پيش از آن كه عازم حج شود، از مقام اقدس حضرت ولى عصر، براى سفر حج استيذان كرد، امام(عج) در توقيعى وى را از رفتن به سفر حج در آن سال ممانعت فرمود؛ وى مخالفت كرد و سرانجام كشته شد (انتهى). قهپايى مى نويسد: مخالفت او بر اثر حرصى بود كه به زيارت خانه خدا داشته و از حكمت ازلى بى خبر بوده، و منظورش عصيان از فرمان حجت نبوده و اين معنى باعث نكوهش و عدم وثاقت او نمى باشد: فاحمل فعل أخيك على أحسنه. م.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
138

است. و در ترجمه شيخ ابوبكر مزبور مى نويسد، او پدر شيخ عبدالرحمن است و در ترجمه عبدالرحمان مى نويسد، وى عموى شيخ ابوالفتوح رازى است. بنابراين شيخ ابوبكر احمد، جد نزديك شيخ ابوالفتوح است و بدين مناسبت نمى توان على بن محمد بن احمد را، جد نزديك او دانست. و چگونه چنين نباشد و حال آن كه منتجب الدين، در ذيل نام شيخ ابوبكر احمد ياد شده مى نويسد: خبر داد مرا شيخ ابوالفتوح رازى، از پدرش، از جدش ابوبكر و اين سند دلالت بر آن دارد كه شيخ ابوبكر احمد، پدر جد شيخ ابوالفتوح بود. و با اين توجه، نسبت ابوالفتوح چنين است: ابوالفتوح، حسين بن على بن محمد بن احمد بن حسين بن احمد خزاعى نيشابورى رازى. و در گفتار قاضى نوراللّه ، كه يادآورى خواهد شد، اشاره اى بدين نسب دارد.
به دنبال اختلاف در نسب او گويد: در بعضى از كتابها، از جمله مناقب ابن شهرآشوب، چنين آمده است: ابوالفتوح احمد بن على رازى: ممكن است اين شخص غير از شيخ ابوالفتوح رازى ـ مترجم ما ـ بوده باشد، هر چند در اتحاد كنيه و نسبت و روزگار مساوى اند، در عين حال عدم اتحاد فيمابينشان به صحت نزديك تر است. پس از اين در ذيل ذكر شيخ عدل محسن بن حسين بن احمد نيشابورى خزاعى خواهد آمد كه وى عموى شيخ مفيد عبدالرحمن نيشابورى است. بنابراين شيخ محسن عموى عموى شيخ ابوالفتوح مترجم حاضر ما مى باشد.
شيخ ابوالفتوح، در شرح شهاب الأخبار به مناسبت شرح اين حديث كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده «لا يزال هذا الدين يؤيد بالرجل الفاجر» پيوسته اين دين بوسيله مرد بدكارى همراهى مى شود و مؤلفة القلوب را شاهد براى فرمايش رسول خدا صلى الله عليه و آلهآورده است، چنين مى نويسد:
نظير اين پيشامد، براى من اتفاق افتاد. در روزگار جوانى، در خان (كاروانسراى) معروف به خان علان، مجلسى سرا پا مى كردم؛ و گروهى به

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 101081
صفحه از 368
پرینت  ارسال به