بيشتر به ادب و تاريخ و رجال و درايت توجه داشته؛ چه اين علوم علاوه بر آنكه ذهن را توسعه مى بخشند، روشى دارند مبنى بر تفحص و تدقيق و سنجيدن اقوال مختلفه با يكديگر و قبول قول قوى و معتبر، و ردّ اقوال ضعيف و آحاد و اين روش با روش اروپاييان در علوم نقليه تقريباً يكى است.
مرحوم قزوينى كه كاملاً به سيره سراپا محتاطانه امثال طبرى و طريقه دقيق اهل روايت و طرز كار امثال ابوريحان بيرونى در تحقيقات علمى آشنا بود، وقتى كه در اروپا به شيوه تحقيق امثال سيلوستر دساسى و كاترمر و نولدكه و ماركوارت و دزى و گويدى برخورد، ديد كه در واقع شاگردان حقيقى امثال طبرى و ابوريحان همين جماعت اند، و روش ايشان كه به اقتضاى سير زمان كامل تر و منقح تر شده، همان روش درست و صحيح قدماست، نه روش خسته كننده و جانكاه و بى فايده طلاب لفاظ و آخوندهاى بى خبر از همه جا و متحجر در قالب تعبد و تقليد.
كسى تصور نكند كه علامه مرحوم با علوم قديمه عنادى پيدا كرده يا منكر آنها شده بود، نه، بلكه برخلاف اين تصور، مرحوم قزوينى كه خود در هر يك از شعب اين معارف از اعلم علما به شمار مى رفت، در اين رشته، علوم مفيد آن را از غير مفيد آن به خوبى تشخيص مى داد. به همين جهت مثلاً قسمت عظيمى از منطق قديم و مباحثات و مناقشات فقهاء را در باب قضايا و امورى كه حتى محتمل الوقوع نيز نيست و علوم جديده موضوع آنها را به كلى منتفى كرده است، تضييع عمر مى دانست.
در عصر ما در ميان مشتغلين به علوم قديمه، ديگر كسى مثلاً در رجال و معرفت كتب به مقام حاجى ميرزا حسين نورى و در درايه به پايه ملا على كنى و در اصول به مرتبه حاج ميرزا حسن آشتيانى و در فقه به درجه شيخ فضل اللّه نورى و در ادب به رتبه صدر الافضل و شمس العلماى قزوينى وجود ندارد و مرحوم قزوينى، علاوه بر آن كه بهترين شاگردان استادان و نعم الخلف آن بزرگواران محسوب مى شد،