221
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

كرده اند، بر ضد ما و مجله يادگار، كه افتخار پيروى مسلك آن مرحوم را داشته و دارد، به قول فرنگيها، زيادتر از سابق صفهاى خود را به هم فشرند تا حملات ايشان مؤثرتر شود، به توهم اينكه ديگر مثل سابق پشت ما به چنان كوه احدى نيست و از ميدان در كردن ما كارى آسان شده است؛ غافل از آن كه ما با وجود پشت شكسته و دل داغديده، در مقام مجاهده در راه حقيقت، كه مسلك مقدس و هميشگى استاد ما بوده است، همچنان ثابت قدميم و تا آنجا كه خداوند به ما قدرت و استطاعت دهد، آنى در طريقى كه هميشه همان را فقط پيموده ايم، دقيقه اى از پاى نمى نشينيم و يقين داريم كه روح پر فتوح استاد عظيم الشأن ما همواره هادى و مؤيد ماست و با مرگ ظاهرى آن زنده جاويد، هيچ وقت «آتشى كه نميرد هميشه» و مشعله افروز آن وجود مقدس مرحوم قزوينى بود، خاموش نخواهد شد؛ بلكه روز به روز نور و فروغ اين نار مقدس كه مجله محقر يادگار از «قبسى» است، فروزان تر خواهد شد و روزى خواهد رسيد كه مردم ايران مرحوم قزوينى را در نهضت و تجددى كه شروع شده و دير يا زود جلوه و شكوه محسوسى خواهد يافت، از بزرگ ترين پيشقدمان بلكه قائد اعظم آن بشناسند و بيش از آنچه امروز ما بر مرگ او تأسف مى خوريم و اشك مى ريزيم، دچار حزن و تأثر شوند ـ و عليه رحمة اللّه رحمت واسعه.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
220

معلومات مقتبسه از ايشان را با روح و سليقه اى كه چكيده معارف اروپايى و تحفه تفرج در بوستان ذوق و سلامت طبع اهل تحقيق مغرب زمين بود، اشاعه و افاضه مى كرد و اين كارى است كه از امثال علماى مذكور در فوق ساخته نبود.
مرحوم قزوينى كه در عصر ما حكم دُرّ يتيم داشت و مى توان به جرئت قسم خورد كه در تمام عمر از او ترك اولايى حتى خرق هيچ عرف و عادتى صادر نشد و علاوه بر معارف اكتسابى، مظهر فضيلت طبعى و كمالات نفسانى بود. آرام آرام، يعنى با وجدانى راحت و خاطرى فارغ از اين دنياى آلوده ما رفت و ما را به فراق ابدى خود مبتلى ساخت.
البته هر كس كه آن مرحوم را ديده بود، از اين فاجعه بزرگ متأثر است، ليكن من كه اين سطور را با خاطرى غرقه در اندوه و بيچارگى مى نويسم، شايد حق داشته باشم كه باطناً بيش از هر كس خود را يتيم بدانم؛ زيرا كه 26 سال با آن مرحوم مربوط بودم و از اين مدت هجده سال آن را غالباً شب و روز با يكديگر محشور بوديم و موضوع صحبتى جز علم و ادب و تاريخ ايران و مسائل عبرت انگيز يا مفرح نداشتيم و چنان با هم مأنوس مى زيستيم كه با وجود نقصى كه در طبيعت بشر هست و با اينكه هر دو شايد زيادتر از حد اعتدال عصبانى و زود رنج بوديم، حتى دقيقه اى نيز ما بين ما كدورت و برودتى حاصل نشد و اين بيشتر بر اثر هضم نفس و تربيت معقول و گذشت و انصاف فوق العاده آن مرحوم بود تا خضوع و فانى بودن اين قطره ناچيز در مقابل آن درياى پهناور فضيلت و معرفت.
امروز من و مجله يادگار ـ كه آن مرحوم بزرگ ترين مشوق حقيقى آن بود و آخرين سطورى كه به قلم آن فقيد سعيد بر صفحه كاغذ جارى شده، دنباله مبحث «وفيات معاصرين» است ـ يكه و تنها مانده ايم و بيم آن است كه مخالفين سبك و روش آن مرحوم، كه از تمام معلومات دنيا دل خود را به انتقاد بيجا و استهزاى نامربوط خوش

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 91221
صفحه از 368
پرینت  ارسال به