245
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

اسمى بكير بن اعين پنداشته ايد، و مى دانستم اين اشتباه هرگز دليل سوء سريرت اهل دامغان و ميل آنان به تسنن نيست. و يكى از علماى آن جا گفت: براى زيارت بكير، احتمال كافى است و فواتح ما به روح بكير بن اعين مى رسد؛ گر چه اين قبر او نباشد.
و در روضات گويد: بسيار بعيد است كتاب حديقة الشيعه به اين زبان فارسى فصيح، از كسى باشد كه همه عمر در نجف اشرف به سر برده كه آن جا زبان همه عربى است و همين مضامين كتاب حديقه را با اندك تغيير در ديباچه، در كتب يكى از شيعه متقدم ديده اند ـ واللّه العالم. و با اين همه تفاصيل و ضعف كتاب حديقه و بى اعتبارى آن، قبر شيخ ابوالفتوح رازى در جوار حضرت عبدالعظيم است، نه در اصفهان؛ براى آن كه مسكن او در رى بود و در آن شهر مى زيست و قبر او در ميان مردم رى معروف و متواتر بوده است؛ اگر چه بر اهل اصفهان مخفى بود. و نيز در نزهة القلوب حمداللّه مستوفى، از مزارات رى، يكى قبر شيخ ابوالفتوح را شمرده است و اين كتاب در قرن هشتم تأليف شده و شرط تواتر خبر آن نيست كه همه اهل عالم بدانند؛ بلكه تواتر در بين مردم يك شهر و يك محله و يك طايفه كافى است؛ چنان كه همه مردم تهران نمى دانند قبر شيخ دوريستى از علماى بزرگ شيعه در درشت است؛ اما اهل درشت اطراف آن مى دانند ـ واللّه العالم.
در كتاب مستدرك در خاتمه جلد سوم (ص 487) از رياض العلماء ميرزا عبداللّه افندى نقل كرده است كه شيخ ابوالفتوح در شرح شهاب در شرح قول پيغمبر صلى الله عليه و آله: «إن اللّه ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر»، گويد كه:
من در روزگار جوانى مجلسى داشتم در خان، معروف به خان علان و مردم را به من اقبال عظيم بود. گروهى از ياران من رشك بردند و نزد والى سعايت كردند؛ والى مرا از مجلس گفتن باز داشت. و همسايه اى داشتم از كارمندان حكومت و ايام عيد بود و به رسم و عادت خود مى خواست به


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
244

مدقّق نسبت داد كه اصلاً آذربايجانى بود و در نجف اشرف پرورش يافت و ما هرگز احتمال نمى دهيم محقق اردبيلى تأليف ديگرى را انتحال كند و چون با آن علم و تقوا و شهرت و قبول عامّه و جاه و عزت داشت، حاجت نبود كتابى ضعيف را به خويش نسبت دهد. و عجيب تر آن كه گويد:
مرا گذر به اصفهان افتاد، ديدم كه مردم آن بلده شيخ ابوالفتوح عجلى شافعى را شيخ ابوالفتوح رازى نام كرده بودند و به اين بهانه به عادت پدران خويش قبر آن سنى صوفى را زيارت مى كردند؛ اگر چه از مردم آن ديار امثال اين كردار دور نيست؛ زيرا ايشان پنجاه ماه زياده از ديگران نسبت به حضرت شاه ولايت ناشايست و ناسزا گفته اند و در اين زمان كه مذهب شيعه به قدر قوّتى گرفته، ايشان همچنان مانند پدران چندان محبّتى به شاه مردان ندارند. انتهى.
اين اعتراض غير وارد بر اهل اصفهان البته از مثل ملا احمد اردبيلى صاحب آيات الأحكام و شرح إرشاد سخت بعيد است. مردى به آن درجه فضل و علم مى داند كه اگر مردم شهرى اشتباه كنند و قبر سنى را قبر شيعى بدانند، دليل بر سوء سريرت آنان نيست و اشتباه قبر، چنان كه گفتم، براى قاضى نوراللّه ششترى نيز رخ داد و هيچ كس توهم سوء سريرت درباره او نكند. ملا احمد اردبيلى معاصر شاه عباس بزرگ است كه اصفهان پايتخت او بود، چگونه مردم اصفهان در عهد او محبّتى به شاه مردان نداشتند؟ و اين بنده محرّر اين سطور، در سفرى كه به زيارت آستانه حضرت على بن موسى الرضا (عليه آلاف التحية والثناء) مشرّف شدم، چند روز در شهر دامغان بودم و مشاهده كردم مردم آن جا قبرى را به نام بكير بن اعين برادر زاده ابن اعين از اصحاب حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهماالسلام زيارت مى كردند. در مجلسى از علماء و صلحاى آن جا گفتم: بكير بن اعين هرگز به دامغان نيامد و در بلاد عرب از دنيا رفت و ابن بكير دامغانى يكى از علماى تفسير اهل سنّت است و آن را به شباهت

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 100691
صفحه از 368
پرینت  ارسال به