اسمى بكير بن اعين پنداشته ايد، و مى دانستم اين اشتباه هرگز دليل سوء سريرت اهل دامغان و ميل آنان به تسنن نيست. و يكى از علماى آن جا گفت: براى زيارت بكير، احتمال كافى است و فواتح ما به روح بكير بن اعين مى رسد؛ گر چه اين قبر او نباشد.
و در روضات گويد: بسيار بعيد است كتاب حديقة الشيعه به اين زبان فارسى فصيح، از كسى باشد كه همه عمر در نجف اشرف به سر برده كه آن جا زبان همه عربى است و همين مضامين كتاب حديقه را با اندك تغيير در ديباچه، در كتب يكى از شيعه متقدم ديده اند ـ واللّه العالم. و با اين همه تفاصيل و ضعف كتاب حديقه و بى اعتبارى آن، قبر شيخ ابوالفتوح رازى در جوار حضرت عبدالعظيم است، نه در اصفهان؛ براى آن كه مسكن او در رى بود و در آن شهر مى زيست و قبر او در ميان مردم رى معروف و متواتر بوده است؛ اگر چه بر اهل اصفهان مخفى بود. و نيز در نزهة القلوب حمداللّه مستوفى، از مزارات رى، يكى قبر شيخ ابوالفتوح را شمرده است و اين كتاب در قرن هشتم تأليف شده و شرط تواتر خبر آن نيست كه همه اهل عالم بدانند؛ بلكه تواتر در بين مردم يك شهر و يك محله و يك طايفه كافى است؛ چنان كه همه مردم تهران نمى دانند قبر شيخ دوريستى از علماى بزرگ شيعه در درشت است؛ اما اهل درشت اطراف آن مى دانند ـ واللّه العالم.
در كتاب مستدرك در خاتمه جلد سوم (ص 487) از رياض العلماء ميرزا عبداللّه افندى نقل كرده است كه شيخ ابوالفتوح در شرح شهاب در شرح قول پيغمبر صلى الله عليه و آله: «إن اللّه ليؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر»، گويد كه:
من در روزگار جوانى مجلسى داشتم در خان، معروف به خان علان و مردم را به من اقبال عظيم بود. گروهى از ياران من رشك بردند و نزد والى سعايت كردند؛ والى مرا از مجلس گفتن باز داشت. و همسايه اى داشتم از كارمندان حكومت و ايام عيد بود و به رسم و عادت خود مى خواست به