289
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

وعظ منع كردند، يكى از ايام عيد بود و همسايه من به عادت امثال خود مى خواست به مى گسارى مشغول شود. چون منع مرا از گفتن وعظ شنيد، كار خود را ترك كرده و نزد والى رفت و او را از رشكى كه دوستان به من مى بردند و دروغى كه بر من بسته بودند، مطلع گردانيد. آن گاه خود شخصاً آمد و مرا از خانه بيرون آورد و بر منبر برد و تا آخر مجلس وعظ پاى منبر نشست! پس من به مردم گفتم: اين است معنى آنچه پيغمبر صلى الله عليه و آلهفرمود كه: «خداوند گاه باشد اين دين را به وسيله مرد فاجرى تأييد كند». ۱

1.مقاله ما تحت عنوان «ابوالفتوح رازى» در شماره يازدهم سال اول مجله مكتب اسلام در سال ۱۳۳۷ ش در هشت صفحه چاپ شده كه با مختصر تغييرى عيناً تجديد چاپ مى شود. براى اطلاع از مدارك ما نگاه كنيد به مجالس المؤمنين، و روضات الجنات و خاتمه مستدرك و شرح حال ابوالفتوح به قلم مرحوم قزوينى در آغاز جلد اول تفسير پنج جلدى وى، و ديگر مآخذ.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
288

كلام اللّه » مى دانند. اين سه تعبير شايسته ترين تعبيراتى است كه با شخصيت كامل ابوالفتوح تطبيق مى كند.
اين مرد بزرگ، جامع ميان سعادت دارين بوده؛ زيرا گذشته از عظمت و اصالت خانوادگى و مقام پر افتخار خودش در ميان علماى شيعه، داراى دو فرزند دانشمند بوده است كه شيخ منتجب الدين بعد از آنكه خود ابوالفتوح را بدين گونه نام مى برد: «شيخ جمال الدين حسين بن على بن محمد خزاعى رازى، عالم و واعظ و مفسر و متدين...»، آنها را نيز به اين شرح ياد مى كند: «اول صدر الدين على فقيه با ديانت و دوم تاج الدين محمد عالم ورع».

ابوالفتوح در رى

ابوالفتوح رازى، كه هم اكنون آرامگاهش در جنب مرقد منور حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام معروف است. ۱ مانند پدران و اعمامش، در رى به موعظه خلق و ارشاد و هدايت آنان به راه حق اشتغال ورزيده. در خاتمه مستدرك داستان شنيدنى زير را از رياض العلماء به نقل از شرح شهاب الأخبار ابوالفتوح آورده است، مى نويسد:
ابوالفتوح در آن كتاب در شرح حديث نبوى: «إن اللّه ليؤيّد هذا الدين بالرجل الفاجر». بعد از بيان احوال «المؤلفة قلوبهم» گفته است «براى من نيز نظير اين وقايع روى داده است. اجمال آن اينكه من در ايام جوانى در خان معروف به «خان عَلاّن» در رى مجلس وعظ مرتبى داشتم و مردم به من اقبالى عظيم داشتند. در آن ميان، جمعى از دوستان من رشك بردند و نزد والى شهر از من سعايت نمودند و والى مرا از موعظه خلق منع نمود.
من همسايه اى داشتم كه از اعوان سلطان بود. آن موقع، كه مرا از مجلس

1.بنابراين، گفته قاضى نوراللّه مورد پيدا نمى كند كه شنيده است آرامگاه ابوالفتوح در اصفهان مى باشد.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 99342
صفحه از 368
پرینت  ارسال به