305
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

عمرو پيمان بسته شد كه سال ديگر مسلمانان، آن هم فقط براى سه روز، به مكه براى زيارت بيايند.
به هنگام نوشتن صلح نامه، عمر به پرخاش برخاست و پياپى مى گفت: «چرا در دين خود اظهار خوارى و كوچكى كنيم؟» ۱ پيامبر به نرمى پاسخ مى داد كه اين خواست خداست. عمر مخالفت خود را به ابوبكر گفت، پس آن گاه بارها به پيامبر «اعتراض مى كرد و مى گفت: چرا بايد چنين كنيم و در دين خود تحمل خوارى نماييم». ۲ عمر به هنگام خلافت، نزد ابن عباس اعتراف كرد:
چنان شك و ترديدى برايم حاصل شد كه از آغاز مسلمانى تا آن روز گرفتارش نشده بودم، و اگر در آن روز گروهى را مى يافتم كه به آن واسطه از مسلمانى دست بر مى داشتند، من هم دست برمى داشتم. ۳
عمر مى كوشيد تا صلح را به هم زند. از اين رو، نزد ابوجندل رفت و او را تحريك به كشتن سهيل بن عمرو ـ پدرش ـ كرد. مخالفت عمر آن گونه پرهياهو و خاطره گذار شد كه پيامبر رنج آن خاطره را تا فتح مكه فراموش نكرد. در آن روز پيامبر، عمر را فراخواند تا بر او بخواند و بنماياند كه وعده پيروزى او اينك سرانجام يافته است. گفتنى است كه در حجة الوداع، همان پيمان بند حديبيه، شتر قربانى اش را نزد پيامبر آورد تا او شترش را قربانى كند و نيز به هنگام كوتاه كردن موهاى سر پيامبر، سهيل بن عمرو، موهاى او را بر مى داشت و بر ديدگان مى گذاشت!
اختلاف هر چه بود، اين پيامبر بود كه حرف آخر را مى زد؛ اما اين پس از درگذشت پيامبر در روز دوشنبه، خودخواهى و اختلافات از همان روز نخست خود را نماياند. جنازه پيامبر را در اتاق عايشه رها كردند و به ايوان بنى ساعده رفتند؛ جايى

1.همان، ص ۴۶۱.

2.همان.

3.همان، ص ۴۱۱.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
304

سرآغاز اختلافات

تا پيامبر بود اختلافات كم بود و نهفته. در هنگامه هاى هر اختلاف، به دليل حضور پيامبر و دستورهاى او، اگر كه اختلاف زايل نمى شد و مدعيان خواستهايشان برآورده نمى گشت، ناگزير و به ظاهر سكوت مى كردند و داورى و تفسير پيامبر را مى پذيرفتند. پذيرفتنى است كه اختلاف بود و خواستهاى مختلف؛ اما اين پيامبر بود كه حرف آخر را مى زد؛ همان گونه كه در رخداد صلح حديبيه و جنگ حنين روى داد: ۱
در سال ششم مهى، پيامبر، حدود 1600 نفر همراه و هفتاد نفر شتر به قصد زيارت كعبه به روز دوشنبه اول ماه ذيقعده از مدينه راهى مكه شدند. هدف پيامبر از اين حركت به دست آوردن فرصتى براى گفت و گو و پيمان گذارى صلح بود كه بتواند در پناه آن، نيروهاى مسلمان را در سايه آرامش به دست آمده، تجهز كند. از اين رو، سلاح برنگرفتند؛ تنها شمشير نهان در غلاف برون شدند. عمر بن خطاب هشدار داد كه با وجود واهمه از ابوسفيان، آيا برنداشتن سلاحهاى جنگى صحيح است؟ پيامبر تأكيد كرد كه براى عمره مى رود و دوست ندارد كه سلاح بردارد. ۲ به حديبيه رسيدند. بار ديگر با پيامبر بيعت كردند و پيمان وفادارى بستند. عثمان به نمايندگى از سوى مسلمانان براى گفت و گو با مكيان رفت و با درنگ برگشت. پيام آورده بودند كه قريش نيز مايل نيست حرمت ماههاى حرام را در هم مى شكند؛ اما امسال نيز اجازه ورود مسلمانان را به مكه نمى دهند. سرانجام بين پيامبر و نماينده مكيان سهيل بن

1.نبردهاى محمد صلى الله عليه و آله، نصرت اللّه بختور تاش، انتشارات سيما، تهران، ۱۳۷۶، ص ۱۸۲ روايت واقدى ۱۶۰۰، ۱۵۲۵ و ۱۴۰۰ است.

2.مغازى، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، مركز نشر دانشگاهى، تهران، ۱۳۶۹، ص ۴۳۴.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 91218
صفحه از 368
پرینت  ارسال به