شباهنگام عمر پيروز شد و انصار ـ بدون سعد بن عباده ـ با ابوبكر بيعت كردند. ديرگاه شب، آرام خوابيدند. جنازه پيامبر نيز در همان اتاق به خود رها شده بود. سه شنبه بار ديگر رفت و آمدها آغاز شد. عمر، كارگردان خليفگى ابوبكر، همه مسلمانان را به مسجد فراخواند و از آنها براى ابوبكر بيعت گرفت. شب ديرگاه به خواب رفتند. امروز هم جنازه پيامبر بى يار و ياور در همان اتاق رها شده بود. چهارشنبه شد، سه روز از مرگ پيامبر مى گذشت، اما براى ميراث خواران رسيدگى به كارهاى ديگر باياتر از كفن و دفن پيامبر بود! يار غار محمد و فاروق اعظم، مانده كارهاى رهبرى را انجام دادند. شب فرا رسيد، همگى يادشان آمد كه سه روز پيش پيامبر درگذشته. شتابان به سوى جنازه شتافتند. طبرى مى نويسد كه در اين هنگام رنگ پوست پيامبر برگشته بود. نيز او از عايشه نقل مى كند كه نيمه شب چهارشنبه پيامبر را دفن كردند. ۱ مسعودى نيز اين باور را داشت ۲ و زمان درگذشت پيامبر را به همين گونه نوشته است. سيد بن طاووس به نقل از ابراهيم ثقفى مى پذيرد كه «پس از سه روز دفن شد». ۳
سنت و بدعت
وابستگان به شريعت مطلق بر اين باورند كه پايه مذهب آنان قرآن است و كنش و گويش پيامبر. و جز اين، آنان كه به مذهب بيافزايند، بدعتگذاران و دشمن سنت. از خطرناكترين بدعتگذاران، رافضيان اند كه در برابر سنت و شريعت قد برافراشتند. اما سنتيها نيز به همه وابستگيهايشان، به دليل خاستگاههاى متفاوت و بر اثر برخورد با
1.تاريخ طبرى، بنياد فرهنگ ايران، ج ۴، ص ۱۳۴۰.
2.التنبيه و الاشراف، مسعودى، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۶۵، ص ۲۵۸.
3.برنامه سعادت، سيد بن طاووس، ترجمه محمد باقر گلپايگانى، تهران، ص ۹۴.