از ديگر سنت شكنيهاى عمر، كتابت قرآن است. بنابراين سنت، مصحف كردن قرآن در آغاز نكوهيده بود و سنت آن بود كه قرآن در سينه ها حفظ شود و سينه به سينه نقل شود. با گذشت زمان اين نهى رنگ باخت و عمر و تنى چند از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله به گرد آورى آن كوشيدند. سواى عمر كه در حكومت بود و قرآن را حكومتى مى خواست، على ابن ابى طالب عليه السلام، ابن مسعود ،ابى بن كعب، ابوموسى اشعرى، معاذ بن جبل، عُوَيمر بن زيد، سعيد بن عبيد نيز به پايدارى قرآن نوشتارى همت گماشتند.
گفتنى است كه به گفته يعقوبى، برخى روايت كرده اند كه على بن ابى طالب عليه السلامقرآنى را كه پيش از درگذشت پيامبر صلى الله عليه و آله گرد آورده بود، بر شترى بار كرده، نزد خليفه برد و گفت اين قرآنى است كه من آن را گرد آورده ام، اين قرآن هفت جزء بود:
و روى بعضهم أن على بن ابى طالب عليه السلام كان جَمعَه لمّا قبض رسول اللّه و أتى به يحمله على جمل فقال: هذا القرآن قد جمعته قد جزّأءُ سبعة أجزاءِ.
اما قرآن اينان مطلوب حكومتگران سنتى نبود؛ آنها قرآن را به روايت خودشان مى خواستند. اوج اختلافات در زمان خلافت عثمان بود، به ويژه كه در جنگهاى مختلف بسيارى از حافظان قرآن كشته شده بودند. گر چه جنگ براى اعراب فتوحات و غنايم و برده را به غنيمت آورد، اما سوى ديگر نيز بود: نخست آنكه در خيل كشته شدگان عرب بسيارى از انصار و مهاجران و قاريان قرآن بودند.
در جنگ يمامه، كه به شكست مسيلمه انجاميد، خالد بن وليد گرچه ياران و باورمندان به مسيلمه را بى دريغ از دم تيغ گذرانيد و به روايت كتابهاى تاريخ «بيست هزار نفر» را به خون غلتانيد، اما در برابر در ميان كشتگان مسلمان، تعداد 370 صحابى بزرگ و حافظ قرآن بود. گر چه اين رخداد در هنگامه خلافت ابوبكر بود، اما عمر، كه همه كاره حكومت بود و كارگزار حكومت، زنگ خطر را حس كرد؛ دوم دستاويز و بهانه جنگيدن بود. مهاجمان به بهانه اسلام و گسترش اسلام به كشورهاى ديگر