گستره اى پهناور در خود فروماندند.
به ياد بياوريم كه تعداد كسانى كه در مكه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آلهبنويسند، آن هم با آن خط ناقص و ابتدايى، بيشتر از پانزده نفر نبودند و باسوادان مدينه از اين هم كمتر بود!
باسوادان مكه حسابداران بازرگانان بودند كه حساب وام و بهره را نگه مى داشتند و ناگزير شغل آنها مورد نفرت بدهكاران بود، از اين روى، در نگاه اعراب صدر اسلام معلمى نكوهيده و شغلى پست بود و سواد بى ارزش و مذموم!
به ياد بياوريم كه سرزمينهاى مفتوحه، داراى كتابخانه هاى بزرگ بودند؛ اما اعراب با نفس كتاب بيگانه بودند. اينك حكومتى را در نظر آوريم با حكومتگرانى بدون سابقه سردمدارى كه حتى الهامات الهى اش نيز مكتوب نيست! گويشهاى مختلف، زبانهاى مختلف، و از همه مهم تر زمان و تأثر مخرب آن و فراموش نكنيم مطامع را!
سنتيها در مى يابند كه انديشه ها و شعارهاى پيش از رسيدن به قدرت، كاربرد اجرايى ندارد. از اين روست كه از پس مرگ پيامبر جانشينان نظاره گر رنگ باختن شعارهاى پيشين شدند. اگر كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود سيد قرشى و زنگى حبشى در برابر عدالت اسلامى يكسان اند؛ جانشينان سنت شعار، نخست به تلخى دريافتند كه آن يكسان نگرى به خاطر عدم رسوب در اذهان و رشد شتابزده و زودرس ناشى از فتوحات نمى تواند در عمل اجراء شود.
خالد بن وليد به دستور ابوبكر براى دريافت زكات رفت. ابوبكر دستور سركوب داده بود و خالد نيز شيفته سركوب و كشتار؛ چشم دل به سوى زن مالك بن نُوَيْرَه دوخت. زن زيبا بود و خالد بى قرار. بهانه آماده شد، مالك بن نويره مسلمان مرتدشده!؟ پس به حكم شريعت او را كشت و در ميدان جنگ با همسرش همبستر شد!
عمر مجازات او را مى خواهد، اما خليفه نخست، قصاص را روا نمى دارد و