323
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2

ديگر تفاسير جست وجو كرد. در حقيقت، آنچه درباره اسلوب تفسير ابوالفتوح كمتر مورد توجه قرار گرفته، پيروى آن از سنت تفسير نويسى فارسى است. بر خلاف نظر حقوقى (1 / 210) كه دليلى بر تأثيرپذيرى ابوالفتوح از تفسير طبرى و ترجمه آن نمى يابد، اينك با يافته هاى ياحقى و ناصح، ويراستاران تازه ترين دوره چاپ تفسير ابوالفتوح، مسلم شده است كه طبرى يكى از منابع عمده و طرف توجه وى بوده است (نيز نك: EI2). با آنكه ترجمه ابوالفتوح از آيات قرآنى، استقلال كافى دارد، اما در موارد متعدد با ترجمه آيات در ترجمه تفسير طبرى همانندى يا همخوانى نشان مى دهد (نك: ناصح، 303 ـ 308، 316). مشتركات در زمينه شواهد شعرى نيز به حدى است كه نمى توان ادعا كرد كه ابوالفتوح عنايت خاصى از اين جهت به طبرى نداشته است (ياحقى، «طبرى». 325). در مباحث لغوى و نحوى نيز اين عنايت ديده مى شود (همان، 327 ـ 329)؛ حتى در مسائل فقهى با آنكه ميان ابوالفتوح و طبرى اختلاف مذهب وجود دارد، ابوالفتوح به نقل نظر طبرى و نقد آن توجه خاصى نشان مى دهد (همان، 329 ـ 331). بر اساس شمارش ياحقى (همان، 322) و بر خلاف نظرى كه تا كنون وجود داشته است، ابوالفتوح نه، پنج بار (نك: ايرانيكا: حقوقى، همان جا)، بلكه افزون بر 50 بار به نام طبرى اشاره كرده است و اين غير از استفاده هاى موردى و غيرمستقيم او از تفسير طبرى است.
از ديدگاهى ديگر، بايد گفت: تفسير ابوالفتوح ادامه دهنده سنت تفسيرهاى قصصى يا قصه گوست كه در شيوه تفسيرنويسى فارسى نمونه هايى ممتاز چون ترجمه تفسير طبرى و تفسير سورآبادى دارد. بنابراين طبيعى است كه ابوالفتوح در تبعيت از اين سنت پارسى بر تفاسير فارسى پيش از خود توجه داشته باشد. توجه او به كتابهاى قصص غير فارسى همچون عرائس ثعلبى نيشابورى و تفسير او نيز كه صيغه قصه گويى دارد (نك: همو، 1/31، 32)، مؤيد علاقه او به ذكر قصص است. همچنين، گذشته از تأثير


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
322

التبيان به صورت جديدى به تفسير قرآن روى آوردند، به ويژه طوسى كه در واقع يا روشن خود، مباحث ادبى و نقلى را در كنار مطالب نظرى و عقلى به رشته تحرير درآورد و از آن در خدمت تفسير قرآن بهره برد.
پس از اين دوره تفسيرهاى ابوالفتوح و طبرسى در دنباله تفسير طوسى تأليف شد. ولى يك تفاوت اساسى ميان اين دو ـ كه متعلق به يك دوره اند ـ با تفسير طوسى وجود دارد و آن اينكه ابوالفتوح و طبرسى در تفسيرهايشان بيش از حد معمول ـ كه حتى در التبيان طوسى نيز قابل ملاحظه است ـ تحت تأثير تفاسير اهل سنّت واقع شده اند، به ويژه ابوالفتوح كه مى توان به يك معنى تفسير وى را منعكس كننده آراء و نظريات علماى اهل سنت در باب تفسير قرآن دانست. اين مسئله تا بدان جاست كه او بيش از آنكه اقوال و نظرهاى امامان شيعه عليهم السلام را در باب تفسير كه در بسيارى از مجاميع روايى شيعه و نيز تفاسيرى چون: تفسير على بن ابراهيم قمى و تفسير عياشى نقل شده است، مورد توجه و استفاده قرار دهد. گفته هاى مفسرانى چون: قتاده، سُدّى و كسانى چون آن دو را نقل كرده، توضيح مى دهد. افزون بر اين، در ذيل آيات مشتمل بر احكام فقهى، به نقل فتاواى فقيهان اهل سنت اصرار تمام دارد؛ با اين همه، وى جابه جا اختلافات فقهى اماميه با آنان را ياد كرده است و اين در حالى است كه در مباحث كلامى نقطه نظرهاى اماميه را مورد توجه قرار داده و از آن دفاع كرده است و در بسيارى مواقع در ذيل برخى آيات، به مناسبت، به ذكر فضايل اهل بيت عليهم السلام خصوصاً حضرت على عليه السلام پرداخته است.
گفتنى است كه مكدرموت (نك: ايرانيكا) تفسير ابوالفتوح را از لحاظ بافت و محتوا دقيقاً شبيه التبيان شيخ طوسى مى داند كه پذيرفتنى نيست. در واقع، با آنكه ابوالفتوح، بى گمان به التبيان نظر داشته است، تفسير او تنها در كليات مى تواند با تفسير شيخ طوسى مشابهت داشته باشد. بنابراين سرچشمه تأثير پذيريهاى ابوالفتوح را بايد در ميان

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج2
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 103751
صفحه از 368
پرینت  ارسال به