نيز نك: ياحقى، همان، 63 ـ 64)؛ گر چه به نظر مى رسد كاشانى اصولاً تفسير گازر و روض الجنان را يكى مى پنداشته است (محدثان، همان، «لح»).
ابوالفتوح تأليف ديگرى نيز با عنوان روح الأحباب و روح الألباب داشته كه شرح شهاب الأخبار قاضى قضاعى بوده است (نك: قزوينى رازى، 41؛ ابن شهرآشوب، معالم، 141؛ منتجب الدين، 45). نسخه اى از شرح شهاب الأخبار در دانشگاه تهران موجود است كه به گفته دانش پژوه (مركزى، 3 (3)/1336)، گويا از ابوالفتوح است؛ ولى محدث ارموى كه نسخه دانشگاه را با نسخه هاى ديگر مقابله و با عنوان كلمات قصار پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله... (تهران، 1342 ش) چاپ كرد، معتقد است كه چون نسخه مذكور شرحى است كه در 690 ق در دست تأليف بوده است، به طور قطع نمى تواند همان شرح شهاب ابوالفتوح بوده باشد (مقدمه بر كلمات، «يط»). گذشته از آن، حكايت خان علان، كه در رياض العلماء از شرح شهاب نقل شده، در اين نسخه نيامده (نك: مركزى، همان جا؛ كلمات قصار، 368) و اين مطلب مؤيد نادرستى انتساب آن به ابوالفتوح است (محدث، همان جا). مجلسى شهاب الأخبار و شرح آن از ابوالفتوح را در شمار منابع بحار الأنوار ياد كرده است (1 / 22؛ نيز نك: نورى، 3 / 487).
از دو كتاب ديگر نيز شمار آثار وى ياد شده است كه در صحت انتساب آنها به ابوالفتوح ترديد وجود دارد: 1 ـ «مكالمات حسنيه»، كه حكايت كنيزى دانشمند است حُسنيه نام كه در عهد هارون الرشيد با علماى اهل تسنن در حضور خليفه مناظره مى كند و بر آنان چيره مى شود. ظاهراً متن اصلى آن به عربى بوده و ابراهيم استرآبادى آن را در 958 ق ترجمه كرده است (نك: استرآبادى، 1) و در آن اصل حكايت را از زبان ابوالفتوح رازى نقل مى كند (همو، 2). دانش پژوه به اتكاى نقد درونى و تاريخى اثر، آن را بر ساخته دوره صفوى مى داند (ص 210). انتساب «مكالمات» به ابوالفتوح از ديرباز مورد ترديد بوده است (نك: افندى، 2 / 159) و اصولاً با توجه به آنچه از