101
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

كسانى كه از اين تفسير نام برده اند

صاحب لوامع از جلاء الاذهان نقل كرده

از جمله كسانى كه از اين تفسير نام برده و مطلبى نقل كرده اند، صاحب تفسير لوامع التنزيل. توضيح آنكه، اگر چه او ضمن ذكر مآخذ تفسير خود نام جلاء الاذهان را نبرده است، ليكن ضمن ذكر مطالب و خوض در مباحث تحقيقى مربوط به تفسير نام آن را مى برد فراجع إن شئت.

صاحب الفوز العظيم از اين تفسير نقل كرده

و نيز از جمله كسانى كه از تفسير نام برده است، مؤلف كتاب شريف الفوز العظيم فى معرفة اهل النعيم است و اين كتاب بسيار مفيد و در تاريخ حيات و فضايل و مناقب دوازده امام و فاطمه زهراء عليهاالسلام مى باشد. و مؤلف آن به سال 1105 از تأليف آن فراغت يافته است و در اين كتاب مكرر تصريح كرده كه كتابى ديگر دارد به نام المستبين فى اوصاف المجتبين، ليكن نام مؤلف را به دست نياوردم و نسخه اى از آن در كتابخانه شخصى نگارنده موجود است كه تاريخ آن به خط مؤلف است. بارى، در آن كتاب، از اين تفسير نقل مى كند، مثلاً در باب اول كتاب كه به عنوان «فى ذكر الآيات المنزلة فى فضائل أهل البيت عموماً و خصوصاً» معنون است، ضمن كلام در سوره عاديات گفته: «سورة العاديات «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً» الى آخرها. در تفسير ابوالمحاسن آورده: بعضى از مفسران گفته اند و اين را از صادق عليه السلام روايت كرده اند كه اين سوره در غزوه ذات السلاسل آمده است». آن گاه اين قضيّه را تا عبارت «مظفر و منصور بازگشت»، كه آخر قضيّه است، نقل كرده است.
و نيز در آن كتاب تحت عنوان «سورة العصر» گفته: «در خلاصه المنهج و تفسير گازر مسطور است كه ابىّ بن كعب گفته كه: من تفسير اين سوره را از رسول صلى الله عليه و آله پرسيدم (تا آخر روايت)».


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
100

نسبت به مطالب مهمّه مربوطه به تفسير آيات و شأن نزول آنها و نقل قصص حكايات و سير و مغازى و غير ذلك، به مثابه اسّ اساس براى منهج الصادقين بوده است.
با وجود اين مرحوم مولا فتح اللّه هيچ گونه تصريحى و اشاره اى به اين امر نكرده است؛ بلكه تا كنون نديده ام كه در جايى از آن تفسير، نام ابوالمحاسن يا نام تفسير او را برده باشد، ليكن چون من همه آن تفسير را به اين منظور نگشته ام تا بتوانم در اين باب به ضرس قاطع حكم كنم؛ بلى تا جايى كه ضرورت اقتضا مى كرده تا به حسب اتّفاق و تصادف مراجعه كرده ام، از غالب آن موارد مراجعه، صريحاً معلوم مى شود كه مورد استفاده وى جلاء الاذهان بوده است و با وجود اين ادنى اشاره اى نيز نكرده است؛ حتّى از يك عبارت بر مى آيد كه وى جلاء الاذهان را با روض الجنان كه تفسير ابوالفتوح باشد، يكى مى دانسته است.

صاحب منهج جلاء الاذهان را تفسير ابوالفتوح پنداشته

به اين معنى كه عبارتى از جلاء الاذهان نقل كرده و آن را به تفسير ابوالفتوح نسبت داده است و عبارت مذكور اين است كه در تفسير آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» كه آيه 59 سوره «النساء» است، گفته: «و شيخ ابوالفتوح مكى رازى در تفسير خود ذكر كرده كه وجه استدلال اين آيه بر امامت ائمّه اثنى عشر آن است كه» (تا آخر كلام او). اگر چه عبارت تفسير ابوالفتوح و تفسير ابوالمحاسن در اثر اينكه يكى از ديگران برداشته شده نزديك به يكديگر و شبيه به هم اند، الاّ آنكه عبارت منقوله، به عبارت جلاء الاذهان شبيه تر است. هر كه طالب تطبيق و مقابله باشد، خودش مراجعه فرمايد.
بارى، خوض در اين امر را دوست ندارم تا وارد بحث دقيق آن بشوم؛ منظور اشارتى بود به اهل فضل و دانش و العاقل يكفيه الاشاره.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 150817
صفحه از 504
پرینت  ارسال به