105
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

بى زر و زيور بگذارد، يا وسايل حمله و دفاع پهلوانى را گرفته، او را پياده و بدون سلاح جنگ و حربه كارزار بگرداند.
حكايت كنند كه جاحظ كتابى تأليف كرده بوده است. يكى از معاصرينش به تلخيص آن پرداخت. چون خبر به جاحظ رسيد، او را پيش خود طلبيده، گفت: بدان كه گرد آورنده كتاب چون صورت گر است و كتاب مانند صورت و نگار او. من در كتاب خود صورتى كشيده بودم كه در چشم داشت، تو آنها را كور كردى؛ خدا چشمهايت را كور كناد، و دو گوش داشت، تو آنها را كر كردى؛ خدا گوشهايت را كر كناد؛ و دو دست داشت. تو آنها را بريدى، خدا دستهايت را ببرّاد و همين طور ساير اعضاى انسانى را نام برده و در مقابل افساد آنها نفرين كرد. پس مرد خجل شده، معذرت خواست و متعهّد شد كه ديگر بار چنين كار نكند».

سرّ اينكه چرا مصنف تا توانسته در تلخيص از عبارت ابوالفتوح تخطى نكرده

پس مصنّف كه تن به اين زحمت داده و خود را هدف تير ملامت نموده و تفسير نفيس ابوالفتوح رازى را كه شايد از جهت جامعيّت منحصر به فرد باشد، شيره كشى كرده و چنان به خوبى از عهده بر آمده كه مورد تحسين اهل فنّ گرديده است، مخصوصاً با توجّه به يك امر كه بسيار قابل توجه و تقدير است و آن اين است كه مصنّف، از آغاز تفسير خود تا انجام آن، خود را مقيّد كرده و گويا خود را موظّف مى دانسته است كه اين تلخيص تا ممكن بوده، به عين عبارت ابوالفتوح رازى باشد؛ در صورتى كه مى توانسته عبارت وى را تغيير دهد و مطلب را به قالبى ديگر بريزد و مراد را به عبارتى ديگر بيان كند، ليكن در آن صورت معنى تا حدّى بسيار تغيير مى يافت و ممكن بوده كه در بعضى موارد مخلّ به فهم معنى و استفاده مراد شود، بلكه گاهى هم منجر و منتهى به خلاف غرض قائل كلام، يعنى مصنّف اصلى كه ابوالفتوح رازى بوده است، گردد. بنابر اين مصنّف نظر به حفظ امانت و مصونيّت


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
104

صوّرت فى تصنيفى صورة كانت له عينان فعورتهما أعمى اللّه عينيك، و كان لها أذنان فصلمتهما صلم اللّه أذنيك، و كان لها يدان فقطعتهما قطع اللّه يديك، حتى عدّ أعضاء الصّورة فاعتذر إليه الرّجل بجهله هذا المقدار و تاب اليه عن المعاودة الى مثله».

محصّل ترجمه آنكه:

«پويندگان شاهراه دانش چند بار از من درخواست كردند كه اين كتاب را مختصر كنم، ليكن من به زير بار اين درخواست نرفتم و خواهش ايشان را نپذيرفتم. اكنون از خوانندگان كتاب نيز خواهانم كه به تلخيص و اختصار كتاب من نپردازند؛ زيرا من كه در نظم و ترتيب آن زحمت كشيده ام و در جمع و تأليف آن رنج برده ام، راضى به تلخيص آن نيستم و ميل دارم كه كتابم به همان صورت كه مطالب آن را به هم بسته و پيوسته ام، در صفحه روزگار بماند؛ براى آنكه بسيار اتّفاق مى افتد كه كسى كلمه اى را نمى پسندد و روى از آن برمى گرداند، در صورتى كه ديگرى به غايت درجه بر آن حريص است و از شوق آن مى ميرد و چه بسيار كسى كه از نكته اى بيزار است و حال آنكه ديگرى در طلب آن بى قرار است و براى دريافتن و به دست آوردن آن سفر مى كند و از شهرى به شهرى مى رود، بارى، اگر خواهش مرا بپذيرى، از خدا مى خواهم كه تو را جزاى خير دهاد و اگر نپذيرى از خدا مى خواهم به تو در آن سراى كيفر دهاد و كين مرا از تو بگيراد. ۱
بدان كه اگر كسى كتابى را مختصر كند، مانند آن است كه يك انسان سالم مستوى الخلقه صحيح الاعضايى را گرفته، دست و پاى او را بشكند و چشمهاى او را كور كند و گوش و بينى او را ببرد، يا زنى را كه غوطه ور در زينت آلات است، لخت كرده،

1.از اين كلمات به خوبى روشن مى شود كه مراصد الاطلاع كه مختصر معجم البلدان است، تلخيص ياقوت نيست؛ چنان كه عقيده محققين نيز همان است و مدارك ديگرى نيز براى اين امر هست كه طالب تحقيق خود بايد به موارد آنها رجوع كند.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 150781
صفحه از 504
پرینت  ارسال به