بى زر و زيور بگذارد، يا وسايل حمله و دفاع پهلوانى را گرفته، او را پياده و بدون سلاح جنگ و حربه كارزار بگرداند.
حكايت كنند كه جاحظ كتابى تأليف كرده بوده است. يكى از معاصرينش به تلخيص آن پرداخت. چون خبر به جاحظ رسيد، او را پيش خود طلبيده، گفت: بدان كه گرد آورنده كتاب چون صورت گر است و كتاب مانند صورت و نگار او. من در كتاب خود صورتى كشيده بودم كه در چشم داشت، تو آنها را كور كردى؛ خدا چشمهايت را كور كناد، و دو گوش داشت، تو آنها را كر كردى؛ خدا گوشهايت را كر كناد؛ و دو دست داشت. تو آنها را بريدى، خدا دستهايت را ببرّاد و همين طور ساير اعضاى انسانى را نام برده و در مقابل افساد آنها نفرين كرد. پس مرد خجل شده، معذرت خواست و متعهّد شد كه ديگر بار چنين كار نكند».
سرّ اينكه چرا مصنف تا توانسته در تلخيص از عبارت ابوالفتوح تخطى نكرده
پس مصنّف كه تن به اين زحمت داده و خود را هدف تير ملامت نموده و تفسير نفيس ابوالفتوح رازى را كه شايد از جهت جامعيّت منحصر به فرد باشد، شيره كشى كرده و چنان به خوبى از عهده بر آمده كه مورد تحسين اهل فنّ گرديده است، مخصوصاً با توجّه به يك امر كه بسيار قابل توجه و تقدير است و آن اين است كه مصنّف، از آغاز تفسير خود تا انجام آن، خود را مقيّد كرده و گويا خود را موظّف مى دانسته است كه اين تلخيص تا ممكن بوده، به عين عبارت ابوالفتوح رازى باشد؛ در صورتى كه مى توانسته عبارت وى را تغيير دهد و مطلب را به قالبى ديگر بريزد و مراد را به عبارتى ديگر بيان كند، ليكن در آن صورت معنى تا حدّى بسيار تغيير مى يافت و ممكن بوده كه در بعضى موارد مخلّ به فهم معنى و استفاده مراد شود، بلكه گاهى هم منجر و منتهى به خلاف غرض قائل كلام، يعنى مصنّف اصلى كه ابوالفتوح رازى بوده است، گردد. بنابر اين مصنّف نظر به حفظ امانت و مصونيّت