205
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

ناقص اند، هم مشحون به دخل و تصرف نابجاى كتّاب و نسّاخ و به هر حال بخشهاى پراكنده اى از تفسير ابوالفتوح را شامل مى شود. اين است كه اگر مصحّح بناى كار را بر اقدم نسخ بگذارد، ناگزير مى شود در هر مجلّدى نسخه اى را اساس و ديگر دستنوشته ها را نسخه بدل قرار بدهد. آن گاه اگر تفاوت نسخه هاى متعدد، كه جا به جا اساس قرار گرفته، در حدّ ضبط كلمات و و صل و فصل گونه هاى متفاوت واژه ها و سهو و خبطهاى متعارف ناسخان بوده باشد، دشوارى چندانى در كار مصحّح ايجاد نمى كند؛ امّا اگر نسخه اى بسيار كهن و متعلّق به عصر مؤلّف، كه به اتقان و اصالتِ آن اطمينان يافته ايم، مثلاً در ضبط ساختهايى از افعال و گونه هايى لهجه اى براى خود ضابطه اى داشت، آيا مى توان ساختهاى مورد نظر و اصول مستخرج از آن را ملاك تصحيح قرار داد و ضبطهاى متفاوت با آن را در مجلّدات و نسخ ديگر ـ كه خود به خود به زمانهايى دورتر از عصر مولّف مربوط مى شود ـ ناشى از تصرّف ناسخان دانست؟
اولى تر ۱ آن بود كه اين پرسش را در آخر و پس از ارائه نمونه هايى از ضابطه هاى مذكور مطرح مى كرديم. اين است كه از خواننده نكته سنج مى خواهيم تا رسيدن به جايگاه سؤال اين معنى را در چشم انداز خويش داشته باشد و بااين عنايت، موارد مطرح شده را از نظر بگذراند.
***
يكى از ويژگيهاى بازر كهن ترين نسخ از تفسير مذكور، به كار بردن گونه اى از فعل دوم شخص جمع (در همه صيغ و وجوه فعل) است كه به ظاهر با دوّم شخص مفرد يكى مى نمايد و در پيوند جملات تنها از روى ضماير و معانى مربوط و در ترجمه

1.با توجه به غلط بودن آن، به كار برده شد، به اعتبار رواج آن در ادبيات فارسى.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
204

مشابه به كار گرفت، و به تَبَع در شيوه نگرش به آثار كهن و ارائه دو باره آنها طرحى نو در انداخت؟
اهل تحقيق و آنهاكه از سرگذشت اندوهبار كتب در تصاريف زمان و بى عاطفگيهاى زور و شمشير آگاه اند، نيك مى دانند كه معارف فرهنگى اين سرزمين چگونه در غربت تاريخ رنجِ آوارگى را برخود هموار كرده و كتابها چه سان از برابر نايره هاى خشونت، سوراخ به سوراخ مى گريخته و بسيارى را نيز درين داروگير، نيستى به كام دركشيده است. اين است كه امروز شمار كتابهايى كه تنها نامى از آنها در آثار بر جاى مانده به دست ما رسيده، كم نيست و فزون تر از آن آثارى است كه به كلّى از آن بى خبريم.
درين ميان، آثار پرحجم كه يا حفظ آن بين الدّفتين ميسّر نبوده يا به دلايل ديگر شامل چندين مجلّد مى شده، خود سرگذشتى ديگر دارد و ماجرايى جداگانه كه اينك مجال پرداختن بدان نيست: «وين زمان بگذار تا وقت دگر». و كم اند دستنوشته هاى كهنى فى المثل از: شاهنامه فردوسى، ترجمه تفسير طبرى، ديوان كبير شمس و... كه تمامت مجلّدات آن سراز تصاريف زمان به سلامت برده باشد. تفسير روض الجنان و روح الجَنان ابوالفتوح رازى نيشابورى الاصل نيز از همين زمره است. ما در فرصتى ديگر و با تفصيلى در خور به سرگذشت دستنوشته هاى تفسير مذكور خواهيم پرداخت، ليكن ذكر اين نكته را هرچند به مثابه يك امر بديهى، بى جا نمى دانيم كه قديم ترين دستنويس كاملى كه تاكنون شناخته ايم، ميان سالهاى 947 تا 949 كتابت شده و چندين نسخه عزيز و گرانسنگ ديگر، كه به سالهاى ميان 556 ق و 1307 تا 1309 ش متعلق است ۱ ، اغلب وبه ويژه نسخه هاى متأخر، هم

1.از آن جمله نسخه هاى معتبرى با تاريخهاى: ۵۷۶ متعلق به كتابخانه مرحوم محدّث ارموى و ۵۹۵ق در دو بخش به ترتيب متعلق به كتابخانه آية اللّه مرعشى در قم، و كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، كه ما پيش از اين به اختصار معرفى كرده ايم. ر.ك. محمد جعفر ياحقى، «دستنويسى نفيس از تفسير ابوالفتوح رازى»، مشكوة، نشريه آستان قدس رضوى، شماره سوم (تابستان ۶۲) ص ۱۶۰ ـ ۱۸۸.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 164750
صفحه از 504
پرینت  ارسال به