تقليل مى يابد؛ يعنى كمتر از نيم درصد كه اگر آن هم ناشى از تصرّف ناسخان نباشد، به مصداق: النّادِرُ كَالْمَعْدُوم، مى تواند ناديده انگاشته شود.
با بر آورد مختصرى كه از مجلد ديگر نسخه مورّخ 556 ق به همين منظور به عمل آورديم، تقريبا وضع استثناها از اين هم كمتر است. همين بر آورد در نسخه شماره 136 آستان قدس رضوى مورخ 557 ق كه مجلد بيستم يعنى آخرين مجلد تفسير ابوالفتوح را شامل مى شود و همچنين نسخه مورخ 576 متعلّق به كتابخانه مرحوم محدّث (شامل مجلدات: 11 و 12) و نسخه مورخ 595 در دو بخش ۱ متعلق به كتابخانه آية اللّه مرعشى در قم و كتابخانه مركزى دانشگاه تهران (شامل مجلّدات نه تا شانزده، نتيجه مشابهى به دست داد و مارا بر آن داشت كه اين ساخت فعل را، دست كم درين چند نسخه تقريبا يكدست و اصيل و، به احتمال زياد، زبانِ ابوالفتوح بدانيم و نكاتى را كه در تصحيح انتقادى يك متن معتبر ضرورت دارد، طرح كنيم. نخستين چيزى كه به ذهن مى آيد اين است كه آيا اين ساختِ بخصوص از دوم شخص جمعِ افعال، تنها جزء مختصّات لهجه كهنِ رى، دست كم در عصر ابوالفتوح، بوده است؟ با قرائن موجود، دادن پاسخ مثبت به اين سؤال كار آسانى نيست؛ زيرا گذشته از آنكه اين شيوه استعمال در متونى ديگر به كار رفته كه همگى متعلق به ناحيه رى نيست، اين نكته هم در خور توجّه است كه اين ساخت فعلى، بخصوص در ترجمه قرآن رى، كه اتفاقا در همين سال (صفر 556) در ناحيه مرجبى رى ۲ كتابت شده، به طور يكدست استعمال نشده است؛ به عنوان نمونه در بيست صفحه نخستين اين كتاب از 135 فعل به صيغه دوم شخص جمع، تنها 54 مورد به شيوه تفسير ابوالفتوح و 81 مورد به شيوه معمول به كار رفته است.