در لهجه مردم قاين، خوسْف (غرب بيرجند)، نهبندان (جنوب خاورى بيرجند) و پاره اى قرا و قصبات ديگر نيز با چنين ساختى از افعال رو به رو هستيم. از آنچه گذشت، دست كم اين نتيجه به دست مى آيد كه:
1. آنچه مرحوم بهار در مورد تحوّل اين ساخت ويژه از فعل (صورت دوم شخص جمع) آورده، صحيح تر و به ضبط نسخ مشكول و كاربرد آن در لهجه ها نزديك تر است.
2. حدسى كه در مورد تلفظ اين ساخت با «ياى» ماقبل مفتوح در مقدّمه تفسير شنقشى، آمده، با قرائن بعدى نيز تأييد و تقويت مى شود.
بدين ترتيب، با اطمينانى نزديك به يقين مى توان گفت كه اين فعل در تفسير ابوالفتوح نه مفرد به جاى جمع، بلكه صيغه اى از فعل دوم شخص جمع است كه با ياى مجهول ماقبل مفتوح يا مكسور تلفظ مى شده است.
پس از آنكه از روى قرائن بالا به چنين نتيجه اى رسيديم، برآن شديم كه اين نظريه را از لحاظ زبانشناسى و با توجه به تحوّل اين جزء فعلى در زبانهاى باستانى نيز مورد ارزيابى قرار دهيم اين بود كه طىّ نامه اى موضوع را با دوست دانشمندمان جناب دكتر احمد تفضّلى در ميان گذاشتيم. دكتر تفضّلى در جواب اين سؤال ما كه ريشه باستانى اين شناسه چه بوده و چه تحوّلى را پشت سر گذاشته است، چنين نوشتند:«شناسه دوم شخص مضارع (ـ يد) در فارسى قديم با «ى» مجهول بوده است؛ يعنى _edيا ؟؟_e (ـ يذ) و شناسه دوم شخص مفرد هم با «ى» مجهول بوده است؛ يعنى e ـ . در فارسى ميانه شناسه دوم شخص جمع ed ـ و دوم شخص مفرد e(h) ـ بوده است. ed ـ مشتق از صورت باستانى taـ aya ـ قديم است؛ مثلاً bar_aya_ta«مى برد». ـ aya ـ پسوند مادّه ساز سببى نام دارد».
دكتر تفضلى در جاى ديگرى از نامه خود خاطرنشان كرده كه: «در متون قديم