«رسول عليه السلام از ميان همه صحابه، او را به جاى خود به آن اختيار كرد تا بدانند كه مقام او، او را شايسته بود. در شب غار اَنامَهُ مَنامَه در روز تبوك اَقامَهُ مقامه، آن شبش بر بستر خود و آن روزش بر منبر خود، به علمش منبر داد و به شجاعتش بستر داد... .
چون به منبرِ صاحب نبوّت رسد، منبر از او بنازد و محراب از او ببالد؛ آن جا كه ديگران از محراب و منبر لاف زنند، محراب و منبر بدو فخر كند». ۱
در مقابل، سخن را درباره منافقان اين سان آورده است:
«رسول عليه السلام گفت: در جهان از او بتر نباشد؛ با تو به رويى باشد و با دشمنت به رويى. كاغذوار دو روى بودند و قلم وار دو زبان. و آن كس كه چنين بُوَد، به قلم و كاغذ دواى او برنيايد، به نوشتن قلم متّعظ نشود، به نوشتن كاغذ مبالات نكند، از صرير اقلام نه انديشد، تا صليل حُسام نباشد و با تحرير كاغذ ننگرد تا تقطيرش نكنند از دو وجه: يكى از قِطْر و يكى از قَطْر. پس جزاى او آن بود كه با او معامله هم از نوع شكل او كنند در دنيا و آخرت؛ در دنيا قلم وار به تيغش تباه كنند و در آخرت چو كاغذ رويش سياه كنند.
هر كه چون كاغذ و قلم باشددو زبان و دو روى گاه سخن
همچو كاغذ سياه كن رويشچو قلم گردنش به تيغ بزن».۲
دو بيتى كه نقل شد ترجمه دو بيت عربى زير است كه ظاهراً ابوالفتوح آن را به نظم در آورده است:
مَنْ كانَ كَالطَّرسِ ذَاوَجهَينِ مِن سفهٍوَذا لِسانَينِ فِيما قالَ مِن كَلِم
فَسَوِّدَنْ وجهَهُ كَالطِّرسِ مُحتسباًوَاضرِب عِلاوَتَهُ بِالسَّيف كَالقَلمِ
از جمله سودهايى كه از اين كتاب عظيم مى توان برد، فوايد لغوى فراوانى است