281
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

«رسول عليه السلام از ميان همه صحابه، او را به جاى خود به آن اختيار كرد تا بدانند كه مقام او، او را شايسته بود. در شب غار اَنامَهُ مَنامَه در روز تبوك اَقامَهُ مقامه، آن شبش بر بستر خود و آن روزش بر منبر خود، به علمش منبر داد و به شجاعتش بستر داد... .
چون به منبرِ صاحب نبوّت رسد، منبر از او بنازد و محراب از او ببالد؛ آن جا كه ديگران از محراب و منبر لاف زنند، محراب و منبر بدو فخر كند». ۱
در مقابل، سخن را درباره منافقان اين سان آورده است:
«رسول عليه السلام گفت: در جهان از او بتر نباشد؛ با تو به رويى باشد و با دشمنت به رويى. كاغذوار دو روى بودند و قلم وار دو زبان. و آن كس كه چنين بُوَد، به قلم و كاغذ دواى او برنيايد، به نوشتن قلم متّعظ نشود، به نوشتن كاغذ مبالات نكند، از صرير اقلام نه انديشد، تا صليل حُسام نباشد و با تحرير كاغذ ننگرد تا تقطيرش نكنند از دو وجه: يكى از قِطْر و يكى از قَطْر. پس جزاى او آن بود كه با او معامله هم از نوع شكل او كنند در دنيا و آخرت؛ در دنيا قلم وار به تيغش تباه كنند و در آخرت چو كاغذ رويش سياه كنند.

هر كه چون كاغذ و قلم باشددو زبان و دو روى گاه سخن
همچو كاغذ سياه كن رويشچو قلم گردنش به تيغ بزن».۲
دو بيتى كه نقل شد ترجمه دو بيت عربى زير است كه ظاهراً ابوالفتوح آن را به نظم در آورده است:

مَنْ كانَ كَالطَّرسِ ذَاوَجهَينِ مِن سفهٍوَذا لِسانَينِ فِيما قالَ مِن كَلِم
فَسَوِّدَنْ وجهَهُ كَالطِّرسِ مُحتسباًوَاضرِب عِلاوَتَهُ بِالسَّيف كَالقَلمِ
از جمله سودهايى كه از اين كتاب عظيم مى توان برد، فوايد لغوى فراوانى است

1.همان، ص ۱۶۲.

2.همان، ص ۱۵۳.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
280

چندين معانى. از پاره اى پيه چشمى بينا سازم و از پاره اى استخوان گوشى شنوا سازم و از پاره اى گوشت زبانى گويا برآرم، واز قطره اى خون دل دانا پديد آرم». ۱
نويسنده تفسير، گاه در آوردن واژه هاى دشوار و دور از ذهن افراط كرده است؛ چنان كه گويد:
«حق تعالى در اين آيت صفت تزويق زبان منافقان گفت كه ايشان به زبان چگونه چاپلوسى مى كنند و كلام منمّق مزخرف ۲ چگونه مى كنند تا تو را به گفتِ زبان به عجب مى آرند».
در چنين جمله هايى نيز، نويسنده گاه موازنات كلمه و هماهنگى سخن را از ياد نبرده است:
«كريم را چون بفريبى، فريفته شود؛ يعنى كريم سهل جانب باشد: زود به دست آيد، از آن جا كه كريم باشد و دير از دست بشود، از آن جا كه حليم باشد. چون گويند باور دارد، چون سوگند خورند راست پندارد، و همه خلق را از حساب خود انگارد... .
منافق همه تزوير و تزويق ۳ زُبان باشد، ظاهرى آراسته آبادان دارد، باطنى خراب بيران. منافق با دنيا ماند چون گورى كه ظاهرش مُذهَّب باشد و خداوندش در اندرون معذّب باشد، در سيرت او نگرى، گمان برى كه كسى هست، حُسْن سيرت بينى و از خبث سريرت خبر ندارى». ۴
ابوالفتوح رازى جاى جاى در تفسير خود، به مناسبت، نعت و منقبت على عليه السلامبا شوق و شيفتگى خاصّ در قالب كلماتى آهنگين و زيبا مى آورد و داد سخن مى دهد. از جمله گويد:

1.همان، ج ۴ ص ۱۷۱.

2.آراسته به ظاهر امّا ميان تهى.

3.آراسته كردن، نيكو جلوه دادن.

4.تفسير روض الجنان و روح الجنان، ج ۳، ص ۱۴۹.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 164766
صفحه از 504
پرینت  ارسال به