ب) آوردن حروف خاصّ زبان عربى در تركيبات و جمله هاى فارسى؛ مانند: اِمّا... اِمّا... يا «تعليم از خداى تعالى به دو معنى باشد: اِمّا به خلق عالم يا به نصب دليل». ۱
«امّا به سوگند و امّا به عهد يا جز آن از وثايق». ۲
گاه اِنَّما كه اِنَّ از حروف ناصبه است و با «ما»ى كافّه مانع نصب مى شود؛ مانند: «انَّما اعتناى او به شأن دلها باشد كه اعتبار به آن است». ۳
گاه همراه تركيبات ديگر عربى در جمله:
«اِنّما مراد آن است كه حاصل و واقع بود به مقدار حاجت مِنْ غَيرِ زيادةٍ ولا نُقصانٍ مِنها». ۴
آوردن فعل «انزله كردن، انزله شدن» به جاى «نازل كردن و نازل شدن»؛ مانند: «و در خبر هست كه خداى تعالى در بعض كتب انزله كرد: اَنا ملك الملوك و مالك الملوك». ۵ ج) آوردن ضمير «او» براى غير ذوى العقول؛ مانند: «و نمى دانم بر پشت زمين شهرى كه در او صدقه بدهند به صد هزار صدقه برآيد الاّ مكّه».
«امّا طبقه اوّل، جماعتى اند كه رغبت نكنند در جمع مال و ادّخار او و سعى نكنند در اقتنا و احتكار او». ۶
ضمير «او» به جاى «آن» صفت اشاره؛ مانند:
«اميرالمؤمنين عليه السلام از او در مسجد آمدى» ۷
به كار بردن «ها»ى پيشوند فعل؛ مانند: