سده 5ق بازيافت؛ اما اين را كه او از قيود و ظروف عربى مانند سواء، عند، انما و اما به جاى معادل فارسى آنها استفاده مى كند، بايد ناشى از سبك واعظانه كلام او دانست. كاربرد ساختهاى عاميانه واژگانى همچون: چفسان (چسبان)، آتش تاغ (داغ)، بيران (ويران)، دختره (دخترك)، كال زار (كارزار) و...
ظاهراً گوياى شفاهى بودن اصل برخى از بخشهاى تفسير در قالب مجلس گويى است. از خصوصيات ديگر نثر و بيان ابوالفتوح كاربرد مكرر افعالى است با افزونه «ها» در آغاز، مثل هازدن، هاشدن، هاگرفتن كه جزء ويژگيهاى لهجه اى رى، سمنان، دامغان و طبرستان بوده و هنوز در برخى از اين نواحى باقى مانده است و مؤيد ديگرى است بر آميختگى زبان شيخ با زبان مردم و كاربردهاى شفاهى ايشان. با آنكه تنه اصلى تفسير را بايد برگرفته از مجالس و امالى مؤلف دانست، اما در جاى جاى آن آثار بازنويسى ديده مى شود و در چنين مواردى است كه گاه زبان ابوالفتوح به صنايع ادبى، البته در حدى طبيعى و غير متكلف و بيشتر در حوزه سجع و جناس آراسته مى شود.
نخستين بار ملك الشعراى صبورى به يارى ملا داوود ملاباشى و به فرمان شاهزاده محمدتقى ميرزا ركن الدوله به تصحيح تفسير ابوالفتوح مشغول شد؛ اما آن را ادامه نداد و دنباله كار را ملا داوود گرفت و به اين ترتيب دو مجلد از تفسير در عهد مظفرالدين شاه در 1323ق منتشر شد. چاپ دنباله آن سالها به تعويق افتاد؛ تا آنكه به دستور على اصغر حكمت و با همت نصراللّه تقوى با انتشار سه جلد ديگر آن در سالهاى 1313 تا 1315ش، چاپ آن با مؤخره محمد قزوينى به پايان رسيد. همين چاپ يك بار ديگر با تصحيح و حواشى مهدى الهى قمشه اى در 1320 ـ 1322ش و آخر بار با تصحيح و حواشى ميرزا ابوالحسن شعرانى در 1382ق انتشار يافته است. وجه مشترك اين چاپها آن است كه از روى نسخه اى واحد صورت گرفته و تقريباً با هيچ نسخه اى مقابله نشده است. آخرين دوره چاپ تفسير، كه بنا به