بخشى از بعد از حرف سين را هم دارد و بقيه از شخص ديگرى است. و معلوم نيست كه كدام قسمت از آقاى شعرانى و كدام از آن شخص است. آن شخص ديگر، كتابى به نام لغات القرآن داشته، و قسمتى از كتاب او را براى تكميل حرف سين به بعد به نثر طوبى ضميمه كردند. اين چاپ جداگانه بعد از درگذشت آقاى شعرانى انجام شد. چاپ اول را مطمئن هستيم كه همه مطالبش از خود آقاى شعرانى است؛ زيرا در زمان خودش چاپ شد.
يكى از خصوصيات اين تفسير اين است كه به نقل مطالبى كه در كتب عرفاء و ... ديده مى شود، گرايش دارد كه اين موارد اصلاً در مجمع و تبيان ديده نمى شود.
آقاى شعرانى اينجا و جاهاى ديگر مى گويد كه: قصه ها و مطالبى كه در خيلى از كتب ارزنده نقل شده است، وقتى درباره آنها تحقيق كنيم ممكن است به اين نتيجه برسيم كه يا مجعول است و يا مشكوك و غير قابل اثبات. اين سؤال پيش مى آيد كه اين عالم بزرگوار چرا اين مطالب را نقل كرده است؟ آيا اين مطالب اعتبار كتابش را پايين نمى آورد؟
هر كتابى كه مطالب سست نقل كرده باشد، در ذهن انسان ابتداء مى آيد كه چون مؤلف هر چيزى را نقل كرده و در صدد نقل فقط مطالب معتبر نبوده، به حرفهايش اعتبارى نيست.
آقاى شعرانى در اين باره پاسخ قابل قبولى دارند. مى گويند: در كتابهاى ما گاهى مطالبى براى استناد و مدرك نقل مى شود كه علماى ما هيچ گاه در اين سنخ مطالب، نه سادگى كردند و نه سهل انگارى؛ بلكه محكم كارى نمودند. امّا گاهى مطالبى را براى پند و اندرز نقل مى كنند. در اين موردها راست و دروغ بودن برخى خصوصيّات مؤثر نيست؛ چون هدف موعظه است. اصل مطلب مهمّ است كه مثلاً شخصى هنگام مرگش فلان حرف آموزنده را زده، امّا مهمّ نيست كه گوينده اش شيخ انصارى رحمه الله باشد يا مثلاً سيد بحرالعلوم. بحث كلامى يا فقهى يا تاريخى نيست كه