343
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

«عبداللّه بن مبارك گفت: سالى از سالها به حج خانه خدا مى شدم. در راه مرا قطع افتاد و از قافله باز ماندم. بر توكل شتر مى راندم، كودكى را ديدم مراهق از كناره بيابان برآمد تنها. جامه مختصر پوشيده، نه زادى، نه راحله اى، نه انيسى. تا به من رسيد، گفتم: اى جوان! با خويشتن زينهار خورده اى (يعنى دست از جان خود شسته اى) كه چنين آمده اى در باديه و يا چون من منقطع شده اى؟ گفت: منقطع نشده ام؛ خود آمده ام. گفتم: زاد و راحله و طعام و شرابت كجاست؟ اشارت به سوى آسمان كرد. خواستم تا او را امتحان كنم، گفتم: مرا بارى تشنه است، شربتى آب سرد ده. من اين را بگفتم، او دست در هوا كرد قدحى آب بگرفت از هوا مشعشعاً بالثلج؛ يعنى برف در او افكنده، بجنبانيد و پيش من داشت. من عجب بماندم. گفتم: ما هذا؛ اين پايه از كجا يافتى؟ گفت: أذكره فى الخلوات يذكرني في الفلوات».
عطار نيشابورى هم در تذكرة الاولياء از اين قصه ها فراوان دارد. اين حرف ها و قصه ها اگر راست هم باشد، در مورد كسانى كه شيعه نيستند، ارزشى ندارد.
در ج 1، ص 274 قصه دو فرشته را نقل كرده كه به خداوند اعتراض كردند چرا انسان را آن طور آفريد و ما را اين طور و چرا بايد بر او سجده كنيم. خداوند متعال هم فرمود: اگر چيزهايى كه در انسان است در شما باشد، شما هم نمى توانيد خودتان را حفظ كنيد. شهوت را در اين دو فرشته قرار داد و وقتى مثل انسان شدند و داراى شهوت، مسئله شراب و زن و ... پيش آمد و آلوده شدند. دنباله داستان چنين است:
«آخر روز بود كه چهار معصيت از ايشان در وجود آمد. سدى و مكى گفتند: نماز شام خواستند به آسمان شوند، نتوانستند و نام خداى فراموش كرده بودند و قوت نداشتند. بدانستند كه اين از شومى معصيت ايشان است. به نزديك ادريس پيامبر آمدند و گفتند: اى بنده صالح! ما آن عبادت كه آن از آن تو ديديم كه به آسمان مى آوردند، از آن كسى ديگر نديديم. دانيم كه تو را نزديك خداى تعالى منزلتى


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
342

3. حكايات و قصص هر چند ضعيف و بلكه كاذب باشد، چون متضمن پند و عبرت بود، نقل آن جايز است و از حكايات كليله و دمنه و مرزبان نامه كه براى تعلّم و ادب آورده اند، پست تر نيست (اين داستان ها براى پند گرفتن است، نه استناد)، الاّ اينكه خواننده بايد بداند آنچه ضمن تفسير قرآن آوردند، مانند خود قرآن معتبر نيست».
يك نمونه ۱ : «فصل در اخلاص از كلام علماء و مشايخ» در ذيل آيه: «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ» (آقاى شعرانى در پاورقى مى گويد: مؤلف از نقل كلام مشايخ صوفيه احتراز نمى جست چون بسيارى از آنها متشرّع و شيعى بودند و سخنان عالى گفتند و تنفّر از آن صوفى رواست كه از حدود شرع پاى فراتر نهد و به اصول آن مقيّد نباشد). «ابوالحسن برشنجى گفت: اخلاص آن بود كه لا يكتبه الملكان و لا يفسده الشيطان و لا يطلع عليه الإنسان و لا يعلمه غير الرحمن».
(نگارنده گويد: معنى اخلاص را از اين شخص نقل كرده است؛ با اينكه اخلاص از تعبيرات دينى است و در آيات و روايات آمده و مأخذ و منشأ خيلى بحثها است و نبايد معنى آن را از چنين اشخاصى نقل كنند. اين چيزها را بايد از امام صادق و امام باقر عليهماالسلام نقل كند، بخصوص كه آنها در اين وادى سخن زياد دارند).
«ديگرى گفت: اخلاص آن بود كه آنچه كنى نبينى. و گفته اند: ما يراد به الحق و يقصد به الصدق و قيل هو ما لا يشوبه الآفات و لا يتبعه رخص التأويلات. حذيفه مرعشى گفت: اخلاص آن بود كه بنده را سرّ و علانيه راست بود. ابو على مكفوف گفت: اخلاص آن بود كه حسنات را چنان پوشيده كند كه سيئات را...».
ما كه روايات را در دست داريم، چرا به سخن اين و آن اعتماد كنيم؟ در ذيل آيه «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» : در ج 1، ص 374 آورده است:

1.ج ۱، ص ۳۴۵.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 149018
صفحه از 504
پرینت  ارسال به