345
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

و ما را خيرهاى تمام باشد. به درى ديگر آمد و گفت: چه مردمانى شما؟ گفتند: ما خداوند رزان و درختستانيم و درختان ما ميوه بسيار دارد. اگر امسال باد كم بود، ما غنى مى شويم. موسى صلى الله عليه و آلهاز آنجا برگشت، متعجّب گفت: بار خدايا! يكى باران مى خواهد، و يكى آفتاب مى خواهد، و يكى باد مى خواهد، و يكى هواى ساكن مى خواهد. حاجات و مرادات ايشان مختلف و بر احوال ايشان تو مطلعى. هر يك را بر وفق مصلحت خود خشنود كنى و روزى برسانى». ۱
در ج 1، ص 281:
«در حكايات صالحين مى گويد كه مردى بود نام او عيسى بن زاذان. مجلس وعظ داشتى و عجوزه اى بود نام او مسكينة الطفاويه، مجلس او رها نكردى. يك دو نوبت بگذشت كه حاضر نمى آمد. واعظ گفت: آن عجوزه كجا است؟ گفتند: بيمار است. چون فرود آمد، گفت: برويم او را عيادت كنيم. برفت و جماعتى با او. چون به بالين او درآمد، او را در حال خود يافت؛ يعنى حال نزع. بر بالين او ساعتى بنشست و مى گريست. او را ديد كه لب مى جنبانيد و چيزى مى گفت: گوش به نزديك لب او برد. او مى گفت: كار كرديم به سر آمد، رنج برديم به بر آمد، دوست جستيم خبر آمد. واعظ گفت: عجوزه آگاه است و مى داند تا كجا مى رود. آن گه دمى چند برآورد و جان بداد. عيسى بن زاذان به كار او قيام كرد و او را دفن كرد. چون شب درآمد و بخفت او را در خواب ديد كه مى آمد تاج كرامت بر سر نهاده و حله هاى بهشت پوشيده. گفت: اى مسكينه! اين تويى؟ گفت: بلى و لكن نگر تا مرا ديگر مسكينه نخوانى كه ذهبت المسكنة و جاءت المملكة؛ مسكنت و درويشى رفت و پادشاهى و مملكت آمد».

1.هركه نقش خويش مى بيند در آب بـرزگــر بـاران و گـازر آفتــاب اين قبيل داستان ها است كه اگر واقعيّت هم نداشته باشد، آموزندگى لازم را دارد.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
344

عظيم باشد. ما را از خداى تعالى در خواه. ادريس گفت: بار خدايا كه احوال ايشان بر تو پوشيده نيست! حقّ تعالى گفت: من ايشان را لامحال عذاب خواهم كردن، و ليكن ايشان را مخيّر كن تا عذاب دنيا مى خواهند يا عذاب آخرت؟ ايشان عذاب دنيا اختيار كردند...».
مرحوم آقاى شعرانى مى فرمايد:
«اين حكايات ضعيف است و نسبت معصيت به فرشته جايز نيست و آمدن ملائكه به زمين و شهوترانى كردن و امثال آن مشتمل بر پند و عبرت نيست. مؤلف براى اينكه تفسيرش از قول مفسّران خالى نباشد، آورده است ـ و اللّه العالم».
پس به اين نتيجه مى رسيم كه آنجا كه مطالب تفسيرى و صرف و نحوى بيان شده، معتبر است؛ ولى در بخشى از نقليّات بايد بدانيم كه معتبر نيست؛ يعنى قابل استناد نيست.
در ج 1، ص 404: «موسى در مناجات با خدا گفت: از اسرار حكمت چيزى به من نماى. گفت: از اين كوه فرو شوى، بر راهى دهى است. به آنجا در شو و در آنجا چهار در سراى بينى برابر ايشان را. موسى عليه السلام از آنجا فرود آمد و چون به در آن ده رسيد، در رفت و آن سرايها ديد برابر يكديگر. به در سرايى فراز شد و در بزد و گفت: اى مردمان اين سراى! شما چه مردمانيد و كار و پيشه شما چيست و حاجت شما به خداى چيست؟ ايشان گفتند: ما مردمان دهقانيم و كار ما كشت و برزگرى است و حاجت ما به خداى باران است. اگر امسال باران آيد ما غنى مى شويم كه تخم بسيار كاشته ايم. از آنجا برفت به در سراى ديگر شد. گفتند: ما مردمانيم پيشه ما گلينه كردن است و سفال بسيار بكرده ايم. اگر امسال آفتاب بسيار باشد و باران كم بود، ما مستغنى شويم. به درى ديگر رفت و گفت: چه مردمانى شما؟ گفتند: ما مردمانيم كه دخل ها خرد كرده ايم و بر خرمن نهاده. اگر امسال باد بسيار باشد، ما غله ها پاك كنيم

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 149002
صفحه از 504
پرینت  ارسال به