چندان مغلوط و مصحّف است كه متأدبان ماهر نيز از درك معانى آن فرو مى مانند، و نيز از رقائق عرفانى خالى است. به نظر من دو نقطه ضعف در تفسير ابوالفتوح است: 1. رقائق عرفانى ندارد. 2. عبارتش براى غير اهل علم و طلبه قابل استفاده نيست. اگر دو عيب اخير نبود از تمام تفاسير بيشتر به كار مى آمد. تفسير منهج در فصاحت لفظى به پاى تفسير ابوالفتوح نمى رسد، ولى از جهات ديگر مطبوع تر افتاده است. ابتداء ترجمه آيات را موافق قرائت ابوبكر از عاصم و گاهى به قرائت حفص از عاصم آورده است، و آن بسيار نادر است. آن گاه مباحث نحوى و لغوى به اختصار و اعتدال ذكر كرده است. غالب تفسير بيضاوى را مندرج ساخته است. بسيار از نكات تفسير كشّاف را نيز آورده است، از تفسير مجمع هم بسيار نقل كرده، ولى نه از شواهد و حجّتها و قرائات؛ بلكه بيشتر مراعات فارسى زبانان را نموده و بر قصص و تواريخ مجمع افزوده است. و روايات در اخلاق و آداب و مواعظ بيش از آن آورده است. در آيات فقهى غالب مطالب كنز العرفان را ترجمه كرده است. ۱ و از ساير تفاسير هم كم و بيش نام برده است؛ مانند: تبيان، ابوالفتوح، جرجانى، كه به گازر معروف است. و گاه سخنان عرفانى از بزرگان و مشاهير متصوفه نقل كرده است و نقل اين كلمات هم اشكالى ندارد. مؤلف در نقل عبارت ديگران گاه از خود توضيحات و شروح و شواهدى افزود و در اين گونه موارد آن را نقل به معنا بايد شمرد؛ مثلاً در بيان حكم متعه عبارتى از شرح لمعه آورده، بسيار طولانى تر از اصل. در تقرير اصول دين و عقايد شيعه و مسائل مناسب آن چنان متين و مستحكم