359
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

آنها قسمتى از آيات مربوط به معجزه را توجيه بى ربط كرده اند؛ مثل كسى كه به عالم غيب عقيده ندارد؛ مثلاً در داستان اصحاب فيل گفته اند كه نابودى آنها به سبب ميكرب بوده است يا اينكه هر جا اسم شيطان برده شده، حمل به ميكرب كرده اند.
يك سرى موارد خيلى واضح است، ولى گاهى با ظرافت چيزى را گفته اند كه بايد دقّت كنيم و تعبّد و تسليم را از دست ندهيم.
سابقاً هم كسانى قرآن را تأويل مى كردند؛ مثلاً در تفسير «لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» مى گفتند: حضرت ابراهيم عليه السلام دوستى داشت به نام «قلب» و اين پيشنهاد به خدا را براى اطمينان او مى خواست.
در هر صورت تأويل و توجيه آيات و حمل بر خلاف ظاهر آن درست نيست، چه عارف باشد و حرف عرفانى اش با ظاهر قرآن تطبيق نكند، گرچه فى نفسه خود آن سخن درست باشد، و چه محدّث باشد و خبر ضعيف را منشأ تفسير و تأويل قرار دهد؛ همان طور كه اينها قابل قبول نيست، در تفاسير جديد هم، هر چه خلاف ظاهر قرآن باشد، قابل قبول نيست.
در مسئله دعا و تأثير آن هم گاهى از برخى به اصطلاح روشنفكران حرف نادرستى شنيده مى شود؛ زيرا مؤثر بودن دعا دو جور است: گاه مى گوييم: دعاى شما باعث برطرف شدن بيمارى شما مى شود؛ يعنى باعث مى شود كه دكتر خوب پيدا كنيد و خوب تشخيص دهد و دواى مناسبى بدهد و شما بخوريد و خوب شويد. و گاهى مى گوييم: دعا خودش خوب مى كند؛ مانند قرص كه سبب خوب شدن مى شود، اما آنها اين حرف دوم را قبول ندارند.
انصاف اين است كه براى استفاده از قرآن بايد ببينيم از ظاهرش چه مى فهميم. هر جا با علوم طبيعى مى سازد كه مسئله اى نيست؛ آنجا كه نمى سازد، چون ما به عالم غيب ايمان داريم، بايد بگوييم جنبه خرق عادت دارد.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
358

نوشته شود تا توهّم نشود از حروف آن چيزى كم شده است.
نمونه ديگر: الف بعد از «واو» مفرد، كه در كتابت معروف بى الف مى نويسند و در بسيارى از مواضع قرآن با الف است: يتلوا ـ يدعوا. و در «واو» جمع با الف مى نويسيم؛ ولى خيلى جمعهاى قرآن الف ندارد: باؤو، جاؤو، تبوّؤو.
مثال ديگر: «أصحاب الأيكة» كه در قرآن به اين صورت نوشته مى شود: اصحاب لئيكة.
و نيز كلمه «شى ء» كه در قرآن «شأى» است و ما بايد دقيقاً همان طور بنويسيم.
تاى تأنيت در كتابت معروف به صورت «ة» است؛ اما در بعضى مواضع قرآن به صورت «ت» نوشته مى شود: سنّت ـ امرأت.
كلمه «جزاءه»، در قرآن به صورت هاى مختلف آمده است: جزاؤ ـ جزؤ.
كلماتى كه موافق رسم الخط آن عهد بود و در رسم الخط ما تغيير كرد: صلوة، زكوة... را سابق با «واو» و امروز با الف مى نويسند: صلاة، زكاة...».
اين تذكّر بسيار خوبى است كه انسان خود را مقيّد بداند حتّى يك حرف را هم كم و زياد نكند؛ هر چند در معنا اثر ندارد.
مطلب مهمّ ديگر: بعد از چاپ جلد اول اين تفسير، سؤالات زيادى مطرح شد؛ از جمله اينكه: چرا در مقدمه جلد اول از تفاسير جديد، مثل «المنار»، «طنطاوى» اسم نبرديد؟ آيا به اين تفاسير بى عقيده بوديد؟
ايشان در يكى از مقدمه ها در جلد دوم با عنوان «تفاسير جديد»، مى فرمايد: با تفاسير جديد بد نيستيم؛ خيلى جاها خوب از عهده برآمدند، امّا سنّى هستند و در بحث امامت ممكن است حرف هايى داشته باشند كه قبول نداريم.
تفاسير جديد دو دسته اند: يك دسته از آنها، تفاسير غربزده و روشنفكر هستند كه مى خواهند در همه چيز تصرّف بكنند.
و اين مطلب مهمّى است كه بايد در تفاسير جديد بررسى شود. بعضى از

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 164068
صفحه از 504
پرینت  ارسال به