361
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

فيه بين شيعه و سنّى زياد است. و در مسائل فقهى تا اين حدّ اصرار روا نيست. اهل سنّت مى گويند: اگر عمر چيزى بر خلاف گفتار حضرت رسول صلى الله عليه و آلهمى گفت، مردم اعتراض مى كردند؛ چنان كه از زيادتى بر مهر السنّه نهى كرد، زنى برخاست آيه خواند و عمر تسليم شد و گفت: «كلّ الناس أفقه من عمر حتّى المخدّرات». اگر حرف عمر راجع به متعه خلاف بود، جلويش را مى گرفتند؛ اما جلويش را نگرفتند.
ما در پاسخ مى گوييم: ولات و رؤساء در بعضى عقايد مصمّم هستند و در بعضى امور چندان تصميم ندارند. و حواشى ملوك به قرائن تصميم او را مى دانند و حرمت او را نگه مى دارند (عمر در مسئله متعه خيلى اصرار داشت و مخالفت با او در اين مسئله بسيار سنگين و از طرف او غير قابل قبول بود).
آنجا كه سكوت اختيار مى كردند، بايد ديد آيا از روى ترس بوده يا نه. پس اينكه مى گويند: هر جا مردم اعتراض كردند، معلوم مى شود كه سخنش درست نيست و هر جا اعتراض نكردند، معلوم مى شود سخن او درست بوده، اين كلّيت ندارد. چون بعضى مواقع جرئت نداشتند و جانشان در خطر بود. آنها داراى قدرت و صاحب نفوذ بودند و حرف خود را با قدرت جلو مى بردند.
همچنين بحث مفصّلى راجع به غربزدگى نموده است كه غربيها از چه راه خواستند اسلام را از بين ببرند. داستان زمان عثمانيها را مطرح مى كند كه به فكر افتادند زبان مردم را برگردانند و با عربى آشنا نباشند و كتب عربى را كنار بگذارند. از اينجا شروع كردند كه قرآن را به فارسى و تركى ترجمه كنند. و اين نقشه خارجيها بود كه به اين نتيجه رسيده بودند كه تا اينها مسلمان و پايبند به اسلام هستند، زير بار كفّار نمى روند. گفتند اين نقشه را بكشيم تا حديث و قرآن و كتب دينى را از آنها بگيريم تا كتب اصلى كنار بماند.
تا اينجا تفاسير شيعه تا پايان قرن دهم را بررسى كرديم. از قرن پنجم و ششم تا اوائل قرن يازدهم، سبك تفاسير همه مثل تفسير تبيان و مجمع است. در اين پنج


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
360

خلاصه اينكه ايشان در عين اينكه از بعضى تفاسير جديد انتقاد نموده، امّا از بعضى هم تقريباً تمجيد كرده است.
تفسير طنطاوى (جواهر) خيلى از علوم روز مطلع بوده ودر تفسير، خيلى از اين علوم استفاده نموده است و در بعضى موارد انصافاً جاذب و جالب سخن گفته است.
مسئله ديگر كه آقاى شعرانى دنبال كرده اند، ناسخ و منسوخ است. در مسئله نسخ چند قول داريم:
1. اصلاً نسخى در قرآن نداريم؛
2. ناسخ و منسوخ در قرآن فراوان و در حدود دويست سيصد آيه است كه دويست سيصد آيه ديگر را نسخ كرده است؛
3. عدد ناسخ و منسوخ خيلى كم است. ايشان مى فرمايد: منكر نسخ نيستيم، ولى زياد هم نيست. ظاهراً علامه طباطبايى رحمه اللههم همين نظر را داشته كه ناسخ و منسوخ چند آيه بيشتر نيست.
نكته اى كه بايد توجّه داشته باشيم اينكه اصطلاح نسخ در روايات غير از قرآن است. گاهى عام و خاص يا مطلق و مقيّد را هم امام عليه السلام، به عنوان ناسخ و منسوخ ياد فرموده است.
علامه طباطبايى رحمه الله در تفسيرش بحث نسخ را مفصّل عنوان كرده است و نيز جناب آقاى معرفت در التمهيد لعلوم القرآن، بحث نسخ را مفصّل دنبال كرده است و آمار خوبى ارائه داده اند.
علامه شعرانى عالم جامعى بودند و حرف هاى مفيد زياد دارند. بر وافى ـ شرح اصول كافى ـ تفاسير حواشى دارند. در آخر جلد دوم اين تفسير چند حاشيه راجع به بحث متعه دارند، مى فرمايند: اهل سنّت بيش از حد در اين مسئله بحث و اعتراض مى كنند و علّت اصرار آنان در ردّ و تضعيف آن واضح نيست. چون مسائل مختلفٌ

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 150973
صفحه از 504
پرینت  ارسال به