ياد شده؛ ولى از «احمد زكى» نام برده نشده است. نمى دانيم كه او كيست و چون آغاز نسخه ما افتاده است. مترجم و شارح را هم نمى شناسيم؛ همين اندازه مى دانيم كه گويا پيش از 567، كه تاريخ تحرير نسخه ماست، بايستى زيسته باشد. سبك فارسى آن بسيار كهن است و مترجم مى كوشيده است كه رسم امانت را رعايت كند و در ترجمه بسيار دقت كرده است. به همين جهت لغات و عبارات شيوا و رسايى آورده است.
لغتها و عبارتهاى نادر فراوانى در اين كتاب آمده است كه اينك نمونه اى از آنچه در فهرست لغتهاى فارسى آمده است، مى آورم:
ـ آفردن، آوردن. ـ از بهر آن، از بهر اين را، از بهر خداى را.
ـ ازگ، اسپيد، اسفيد، اگر چنان كه،اند، انگشت خداخوان.
ـ اوام، وام، اوست، اهريان.
ـ بجاردن، كه در زبان طبرى بجار آمده است.
ـ برجش، كه در ترجمه نهايه شيخ طوسى مى بينيم.
ـ برفجيدن، برگيرهد، بنجشك، بهشت جاودانه، بيران.
ـ پايندان، پس دى.
ـ تا شمابچى آمده اى، ترسكار و ترسكارى.
ـ جايگاه نماز، جز آن، جز چنان.
ـ چراغى، چراغ كش، چندانى.
ـ خانه خدا، خداوندان فرمان.
ـ خسك بادا، خنك باد.
ـ درگاه خدا، در نكريدن، در غوش و درغوشى و درغويش و درغويشى.