417
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

زده، راه خود گرفتند. مردم بر ايشان مى خنديدند و پسر عم هارون به ايشان طعنه و تمسخر كردى، لكن با اين همه، حسنيه و خواجه او انديشناك گشته، بغداد را رها كرده، به مدينه رفتند و در آنجا اقامت گزيدند.
مؤلف ايرانى اين كتاب مى گويد كه: در مراجعت از مكه در دمشق توقف كرده، اين نسخه را يكى از سادات آن صفحات به وى داد و نسخه مزبوره در عربى بود كه او به فارسى ترجمه نمود. نام مترجم، مذكور نيست؛ احتمال دارد كه هم از بدو امر در فارسى تأليف شده است، نسبتش را به شيخ ابوالفتوح رازى داده است كه از ملاهاى معتبر و متعصب شيعه است.
يكى از قواعد متشيعه تقيه است كه در حين مخاطره اخفاى عقيدت خويش نموده، اظهار مذهب مخالف مى كند. منشأ اين قاعده، ايامى است كه اين طايفه مخذول و منكوب بوده اند و ايرانيان نيز پس از آنكه اقتدار مذهبى يافتند، مجبور شدند كه در سفر مكه اين قاعده را مرعى دارند و به همين سبب، عدد حاج ايران به مرور نقصان پذيرفته، مردم روى به مشاهد على و اولادش، كه در حوالى بغداد و خراسان اند نهادند و نذورات نفيسه هر روزه از اطراف به قبور شريفه بردند. سلاطين نيز فراخور همت و مقدرت، مخارج ملوكانه در امكنه مزبوره نموده اند، لكن در وضع زيارت اين اماكن مقدسه، چنان كه، در زيارت مكه، چيزهاى چند است كه مبناى دين اسلام بر آن است. و مسلمين اين زمان نيز نه مانند مردم صدر اسلام اند، به جز احترام به رسول و اولادش، به جمعى از فضلاء زهاد، كه ايشان را اولياء خوانند، اظهار عقيدت كنند و ارواحشان استمداد و استعانت جويند.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
416

ابراهيم چون اين را شنيد، گفت: از اين مسئله نيز درگذشتم. بگو كه عباس فاضل تر بود يا على؟ حسنيه گفت: بگو كه حمزه فاضل تر بود يا محمد؟ چه در ميان على و عباس افتاده، اگر عباس فاضل تر بود، فخر على است كه چنين عمّى دارد و اگر على فاضل تر بود، فخر عباس راست كه چون او برادرزاده اى دارد.
چون هارون جودت و ذكاوت حسنيه را ديد، متحير مانده، رو به ابراهيم آورده، گفت: حيف از آن علوم كه با توست. چون حسنيّه، اجوبه جميع مسائل را ادا كرد، گفت: اگر رخصت باشد، من نيز يك سؤال كنم؛ اگر جواب به قاعده گويى، من خود را ملزم شمارم. اى ابراهيم بگو كه: چون پيغمبر از دنيا رحلت كرد، خليفه تعيين كرد يا نه؟ ابراهيم گفت: نكرد. حسنيّه گفت: در اين عمل پيغمبر بر خطا بود يا بر صواب، و كسانى كه تعيين كردند بر صواب بودند يا بر خطا؟ نسبت خطا بر كدام مى دهى: به پيغمبر يا خلفا؟ ابراهيم جواب نداد؛ زيرا اگر نسبت خطا به پيغمبر مى داد، نقصان به دين داشت و اگر به خلفاء بطلان مذهب خود مى كرد و از هارون نيز خوف داشت. لهذا متفكر ماند و عجز وى بر خلايق ظاهر شد و همه به يكباره بخنديدند و بر وى ملامت كردند كه از كنيزكى عاجز ماند. انتهى.
مؤلف كتاب تفصيلى ديگر. در باب بعضى عقايد مختلفه ما بين شيعه و سنى هم به طريق مباحث ذكر مى كند و در همه جا ظفر ملتزم ران و ركاب حسنيه است؛ تا بالأخره كه هارون از تقريرات وى متقاعد شده از آن روز ديگر قصد ايذاى سادات نكرد و بنابر شرطى كه فيمابين رفته بود، صدهزار دينار به وى داد و خواجه وى را نيز خلعت بخشيده، كنيزك را به وى رد كرد و در خلوت حسنيه را ملاقات كرده، وى را نصيحت فرمود تا از بغداد بيرون رود؛ مبادا صدمه اى از مخالفين به وى برسد.
بالجمله، حسنيه با فيروزى از مجلس بيرون آمد و علاوه بر عطيه هارون، اعيان دولت و اركان حضرت نيز وى را هدايا فرستادند و بخششها نمودند. ابراهيم نظام از كرسى زرين به زير آمده، با ابويوسف و شافعى و ساير اعداى مذهب شيعه خجلت

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 162301
صفحه از 504
پرینت  ارسال به