425
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

رزمى و بزمى، مذهبى و سرگرم كننده، كوتاه و بلند، منثور و منظوم باقى مانده از گذشته را در نظر آوريم، شايد بيش از نيم آن مربوط به عصر صفوى و بعد باشد. در اين دوره، گذشته از داستانهاى به كلى ابتكارى همچون: حسين كرد (كه بيش از يك كتاب تاريخ، نشانه هاى عصر صفوى را با خود دارد)، از داستانهاى قديم هم تحريرهاى جديد با روح مذهبى نگاشته اند (مثلاً: اسكندرنامه تحرير منوچهر حكيم). نقّالان حتى داستانهاى رستم نامه را با رشادتها و پهلوانيهاى حضرت على عليه السلام ربط مى دادند تا مشمول عنوان نفاق نشوند ۱ و ضمنا مشتريان خود را در قهوه خانه ها از دست ندهند.
از سوى ديگر، حكاياتى كه در مجموعه هاى قديم، مانند: الفرج بعد الشدة تنوخى يا جوامع الحكايات عوفى...، گرد آمده بود با انشاء و تحرير جديد در مجموعه هايى، مانند: محبوب القلوب ميرزا برخوردار فراهى ۲ يا زينة المجالس مجدالدين حسينى...، طبق روحيه و سليقه زمان بازنويسى گرديد.
گاهى هم در يك داستان قديمى و موجود با حفظ ساختمان اصلى محتواى جديد مى ريختند و قول مولوى را به كار مى بستند كه «قصه چون پيمانه است و معنى اندروى بسان دانه است». حُسنيه چنين داستانى است. حسنيه كنيز زبان آور و

1.«از علامات منافق است رميدن از ذكر على عليه السلام و اختيار داشتن قصه هاى دروغ و افسانه هاى مجوس و شاهنامه و غيره بر فضايل على عليه السلام». حليه المتقين مرحوم محمد باقر مجلسى، انتشارات طاهرى، ص ۱۴۲.

2.ر.ك: به مقاله على رضا ذكاوتى قراگزلو در كيهان فرهنگى، ش ۶، تحت عنوان: «تصاويرى از زندگى قرن دهم در داستانهاى ميرزا برخوردار فراهى».


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
424

(40)داستان حُسنيه ۱

عليرضا ذكاوتى قراگزلو

در ايران هم مثل همه جاى دنيا، گفتن و خواندن و شنيدن قصه، افسانه، حكايت و روايت از ديرباز شايع و رايج بوده، در هر شرايط تاريخى رنگ ويژه اى به خود مى گرفته است. گاه داستانهاى حماسى و پهلوانى ميهنى رواج داشته و گاه قصه هاى سرگرم كننده سرزمين هاى عجايب، آن چنان كه در سندباد نامه ها يا جهان گشاييهاى اسكندر و غيره آمده است. گاه افسانه هاى ديو و غول و طلسم و جادو، شنوندگان و خوانندگان را مدهوش و مبهوت مى داشته، زمانى حكايات واقعگرا از زندگى شهرى، ذهن صيقلى و آزموده فرهيختگان را به خود جذب مى كرده، گاه ماجراهاى هوش رباى كاخهاى عباسى، به ويژه قصر هارون، مردم را به خود مشغول مى داشته، از گرفتاريها و حقارت زندگى يوميّه، ساعتى جداشان مى ساخته است؛ همچنان كه زبان آوريها و حرافيهاى معركه گيران و نقّالان و قصّاصان، عامّ و خاص را به شگفت مى آورده است. عصر صفوى نيز از اين لحاظ مستثنا نيست و با آنكه رواياتى از معصومين عليهم السلام و سخنان مأثور از بزرگان دين در حرمت يا دست كم كراهيت داستان سرايى و داستان شنيدن مى آوردند ۲ ، اما اگر مجموعه داستانهاى

1.اجرا در ماجرا، تهران، انتشارات حقيقت، ص ۴۴۳ ـ ۴۵۳.

2.«از جمله محرمات، كه جمعى از اكابر علماء تصريح به حرمت آن كرده اند، خواندن و شنيدن قصه هايى است كه آنها دروغ است؛ مانند قصه حمزه و افسانه هاى معلوم الكذب... و يا بعضى از آنها كه معلوم الكذب نيست، مثل روايات موضوعه مخالفان مشتمل بر تخطئه انبياء و نسبت فسوق و معاصى به ايشان، يا مدح خلفاى جور، يا كرامات مبتدعه صوفيه، يا افترا بر اكابر علماى شيعه و امثال اينها، مگر اينكه غرض رد و ابطال آنها باشد يا از براى بقيه مضطر شود». تعليقات محدّث ارموى بر كتاب النقض، ج ۲، ص ۹۹۱ (به نقل از حق اليقين مجلسى، چاپ معتمدى، ورق ۲۴۳).

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 162199
صفحه از 504
پرینت  ارسال به