رزمى و بزمى، مذهبى و سرگرم كننده، كوتاه و بلند، منثور و منظوم باقى مانده از گذشته را در نظر آوريم، شايد بيش از نيم آن مربوط به عصر صفوى و بعد باشد. در اين دوره، گذشته از داستانهاى به كلى ابتكارى همچون: حسين كرد (كه بيش از يك كتاب تاريخ، نشانه هاى عصر صفوى را با خود دارد)، از داستانهاى قديم هم تحريرهاى جديد با روح مذهبى نگاشته اند (مثلاً: اسكندرنامه تحرير منوچهر حكيم). نقّالان حتى داستانهاى رستم نامه را با رشادتها و پهلوانيهاى حضرت على عليه السلام ربط مى دادند تا مشمول عنوان نفاق نشوند ۱ و ضمنا مشتريان خود را در قهوه خانه ها از دست ندهند.
از سوى ديگر، حكاياتى كه در مجموعه هاى قديم، مانند: الفرج بعد الشدة تنوخى يا جوامع الحكايات عوفى...، گرد آمده بود با انشاء و تحرير جديد در مجموعه هايى، مانند: محبوب القلوب ميرزا برخوردار فراهى ۲ يا زينة المجالس مجدالدين حسينى...، طبق روحيه و سليقه زمان بازنويسى گرديد.
گاهى هم در يك داستان قديمى و موجود با حفظ ساختمان اصلى محتواى جديد مى ريختند و قول مولوى را به كار مى بستند كه «قصه چون پيمانه است و معنى اندروى بسان دانه است». حُسنيه چنين داستانى است. حسنيه كنيز زبان آور و
1.«از علامات منافق است رميدن از ذكر على عليه السلام و اختيار داشتن قصه هاى دروغ و افسانه هاى مجوس و شاهنامه و غيره بر فضايل على عليه السلام». حليه المتقين مرحوم محمد باقر مجلسى، انتشارات طاهرى، ص ۱۴۲.
2.ر.ك: به مقاله على رضا ذكاوتى قراگزلو در كيهان فرهنگى، ش ۶، تحت عنوان: «تصاويرى از زندگى قرن دهم در داستانهاى ميرزا برخوردار فراهى».