429
شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3

كه خلاصه اش اين است: ۱
ابوالحسن فرزند منحصر به فرد بازرگان ثروتمندى است. زيباروى است و به همه هنرها آراسته. پس از مرگ پدر به اغواى رفيقان نااهل به عياشى مى پردازد و هر چه دارد از دست مى دهد، الاّ كنيزكى تودّد نام. كنيز چون پريشانى خواجه را مى بيند، به او مى گويد كه مرا نزد هارون الرشيد ببر و بگو ده هزار دينار زر سرخ مى فروشم و چون گويد كه اين قيمت گران است، بگو كنيز من نظير ندارد و در همه فنون استاد است و جز خليفه را نشايد.
خواجه كنيز را نزد هارون مى برد و مقدمه مطلب را مى گويد. آن گاه: «خليفه گفت اى تودّد از علوم چه مى دانى؟ كنيزك گفت: ايهاالخليفه نحو و شعر و فقه و تفسير و لغت و موسيقى و علم ستاره... و قسمت و مساحت بدانم. قرآن مجيد با هفت قرائت خوانده ام و عدد سوره ها و آيه ها و جزءها و ربع ها و عشرها و سجده هاى او را بدانم و ناسخ و منسوخ و سبب نزول او بشناسم و احاديث شريفه را از مسند و مرسل و موثق آگاه هستم و به علوم رياضى و هندسه و فلسفه و حكمت و منطق و معانى نظر كرده ام و بيشتر اين علوم، مرا در خاطر است و شعر خواندن و تارزدن و نغمه پرداختن نيك شناسم. اگر تغنى و رقص كنم، مرد و زن را بفريبم و اگر خويشتن را بيارايم، پير و جوان را بكشم.
هارون به صاحب كنيز مى گويد: من عالمان و حكيمان را حاضر مى آورم تا با اين كنيز در آنچه دعوى كرد، مناظره كنند. اگر كنيزك را مجاب نمود، من قيمت او را به تو مى دهم، وگرنه كنيز به درد خودت مى خورد!
هارون به عامل بصره مى نويسد كه ابراهيم سيار ۲ را راهى بغداد كند و نيز قاريان و عالمان و طبيبان و منجمان و حكيمان و فلاسفه را حاضر مى سازند. آن گاه خليفه

1.هزار و يك شب، ترجمه عبداللطيف طسوجى، چاپ على اكبر علمى، ص ۳۱۷ به بعد (با الف ليلة و ليلة، چاپ كلكته، به اهتمام وليم مكناطن «سكرتر الدولة الانجريزية فى الممالك الهندية» ۱۸۳۹م، مقايسه شد).

2.نظام، متكلّم معروف.


شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
428

خود به خود مطلب را مؤثرتر و جاذب تر و طعنه آميزتر مى سازد. ۱ سيّد رضى الدين بن طاووس ۲ نيز كتاب طرائف را در همين مايه نوشته: از زبان عبدالحميد ذمى احقّيت اثناعشريه را اثبات مى نمايد. رضى الدين در اين رساله خود را عبدالمحمود الذمى ناميده، و حتى بعضى علماء به اشتباه افتاده، اين نام مستعار را واقعى پنداشته اند. ۳ سيد جمال الدين بن طاووس هم در كتاب عين العبرة فى غبن العترة، از باب تقيه خود را عبداللّه بن اسماعيل مكاتب ناميده است. ۴
آنچه تا اين جا معلوم شد ردّ انتساب حسنيه به ابوالفتوح است و نيز اينكه عالمان شيعه به دلايلى از اسامى مستعار در كتب خود استفاده مى كرده اند و رواياتى داستان گونه، كه محتوى يك مضمون دينى به ويژه بحث و مناظره باشد، ترتيب مى داده اند. اكنون ببينيم ابراهيم استرآبادى داستان حسنيه را از كجا آورده، كه به ابوالفتوح منسوب داشته. اگر به فرض بسيار بعيد، روايت از ابوالفتوح هم باشد، چون مستند به تاريخ نيست، خود ابوالفتوح اين حكايت را از كجا آورده است. ۵
اگر به كتاب هزار و يك شب رجوع كنيم بسيارى داستانهاى مربوط به هارون الرشيد در آن يافت مى شود؛ از جمله در شب چهار صد و سى و سوم تا شب چهارصد و پنجاه و هشتم، شهرزاد حكايت «كنيز بى نظير» را براى پادشاه مى گويد

1.رياض العلماء، ج ۲، ص ۱۵۹.

2.رياض العلماء، ج ۵، ص ۴۰۶، ۷؛ الذريعة، ج ۱۵، ص ۱۵۴. ضمنا فقراتى از رساله يوحنا در انوار النعمانية چاپ تبريز ۱۳۷۹ ق، ج ۲، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۴ نقل شده است.

3.متوفا، ۶۶۴ ق.

4.همان، ج ۱، ص ۷۵.

5.نشر دانش، آقاى محمد تقى دانش پژوه (فهرست نسخه هاى خطى كتابخانه دانشكده ادبيات، ج ۱، تهران، ۱۳۳۹، ص ۲۰۸ ـ ۲۱۰) به دلايل تاريخى وقوع داستان اين رساله را بسيار نامحتمل دانسته و احتمال قوى داده است كه اين رساله در همان حدود سال ۹۵۸ ق، احيانا از روى داستان «كنيز ناطفى با هارون» در قرة العين قاضى اوس ساخته شده باشد.

  • نام منبع :
    شناخت نامه شيخ ابوالفتوح رازي ج3
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 164411
صفحه از 504
پرینت  ارسال به